بنابراین به جای آغاز کردن با احساس "عالیه! خبر جدید رو شنیدی؟ من دیگه سیگار نمی کشم"، با احساس غم و اندوه آغار می کند، گویی مشغول بالا رفتن از کوه اِوِرست است، و معتقد است که اگر آن هیولای کوچک یکبار شما را به دامش بیندازد، تا آخر زندگی تان مجبور هستید در دامش بمانید. خیلی از سیگاری ها حتی این تلاش را با عذرخواهی کردن از دوستان و اطرافیانشان آغاز می کنند: "ببین. من دارم سعی می کنم سیگار را ترک کنم. ممکنه در طول چند هفتۀ بعد کمی بدخلق یا تحریک پذیر باشم. سعی کنید منو تحمل کنید"، بیشتر تلاش ها حتی قبل از شروع محکوم به شکست شده اند.





فرض کنیم که یک سیگاری چند روز بدون سیگار زنده بماند. خلط ها به سرعت از ریه اش محو می شوند. او مجبور نیست سیگار بخرد و در نتیجه، پول بیشتری در جیبش خواهد داشت. بنابراین دلایلی که به خاطر آنها می خواست سیگار را ترک کند، به سرعت از بین رفته اند. درست مانند اینکه هنگام رانندگی یک صحنۀ تصادف وحشتناک را ببینید. ممکن است مدتی با دیدن این صحنه آهسته تر و با احتیاط تر رانندگی کنید، اما دفعۀ بعد که برای رسیدن به یک قرار مهم تاخیر داشته باشید، شما همۀ اینها را فراموش خواهید کرد، و پای شما روی پِدال گاز فشار بیشتری خواهد آورد.

در آن سمت این مسابقۀ طناب کشی، هیولای کوچک موجود در معدۀ شما هنوز درمانش را دریافت نکرده است. هیچ درد فیزیکی وجود ندارد، اگر شما احساسی مشابه سرما داشته باشید، تمایل ندارید کارتان را متوقف کنید و یا اینکه افسرده شوید. شما می توانستید بخندید. تنها چیزی که یک فرد سیگاری می داند اینست که یک نخ سیگار می خواهد. کاملاً به همین دلیل است که او نمی خواهد چیز بیشتری در این باره بداند. هیولای کوچک موجود در معده، با تحریک هیولای بزرگتری که در ذهن سیگاری وجود دارد، بیدار می شود، و هم اکنون فردی که چند ساعت پیش و یا چند روز پیش، دنبال دلایلی برای ترک می گشت، به شدّت به دنبال بهانه هایی برای شروع مجدد می گردد. حالا چیزهایی مثل این را می گوید:

1. زندگی خیلی کوتاه است. ممکن است همین الان یک بمب بترکد، شاید فردا زیر یک اتوبوس بروم. ترک کردن برای من دیگر خیلی دیر شده است. هر چیز دیگری هم می تواند منجر به سرطان شود.
   
2. زمان اشتباهی را برای ترک کردن انتخاب کرده ام. بعد از کریسمس ترک می کنم. بعد از این تعطیلات ترکش می کنم. بعد از روزهای استرس زا این کار را می کنم. نمیتونم تمرکز کنم. کج خلق و تحریک پذیر شده ام. نمی توانم کارم را درست انجام بدهم. خانواده و دوستانم مرا دوست نخواهند داشت. بیایید با آن روبرو شویم. به همۀ این دلایل ما باید دوباره سیگار کشیدن را شروع کنیم. من یک سیگاری تایید شده هستم و برای من هیچ راه دیگری وجود ندارد که بتوانم بدون سیگار کشیدن خوشحال باشم. (این بهانۀ آخری من را 33 سال سیگاری نگه داشت.)
   

ادامۀ فصل 22 در بخش بعدی ...

---

قبلی : ترجمۀ کتاب روش ساده ترک سیگار نوشتۀ آلن کار : فصل 22 . ترک سیگار با روش ارادۀ قوی (3)

---

بعدی : ترجمۀ کتاب روش ساده ترک سیگار نوشتۀ آلن کار : فصل 22 . ترک سیگار با روش ارادۀ قوی (5)