سیگاری هایِ من سیگار را ترک کرده ام، اما گه گداری یک نخ تفننی می کشم. به طریقی می توان این افراد را تاثر آورترین سیگاریها دانست. آنها با احساس فقدان و محرومیت به زندگی باز گشته اند، و در بیشتر مواقع نیز این سیگارهای گاه به گاه، مجدداً منجر به سیگارهای دائمی می گردند. آنها در یک شیب لغزنده قرار دارند که فقط رو به سمت پایین می رود. دیر یا زود آنها دوباره سیگاری های سنگینی خواهند شد. آنها دوباره به همان دامی افتاده اند که در مرتبۀ اول سیگاری شدن در آن گرفتار شده بودند.





دو نوع دیگر از سیگاری های گاه به گاه وجود دارد. اول آنهایی که فقط گاه به گاه سیگاری را روشن می کنند و یا فقط در مناسبت های اجتماعی این کار را می کنند. این افراد واقعاً غیر سیگاری هستند. آنها از سیگار کشیدن لذت هم نمی برند. فقط احساس می کنند که چیزی را گم کرده اند. آنها می خواهند تا بخشی از کار باشند. همه ما همینطور شروع می کنیم.

در واقع دسته بندی دوم بسیار نادر است. در حقیقت از بین همۀ آن هزاران نفری که به من کمک کردند این را کشف کنم، من می توانم فقط ده - دوازده تا این مدلی پیدا کنم. با تعریف کردن نوع اخیر می توان این نوع را نیز توصیف کرد.

یک زن به من تلفن کرد و به دنبال یک جلسۀ خصوصی بود. او یک وکیل بود که در حدود 12 سال از عمرش را سیگار کشیده بود و هرگز بیشتر یا کمتر از 2 نخ سیگار در یک روز نکشیده بود. از قضا او یک خانم بسیار با ارادۀ قوی بود. من به او توضیح دادم که میزان موفقیت در جلسات گروهی به همان میزان موفقیت در جلسات خصوصی می باشد، و من فقط در موارد بسیار خاص که به عنوان مثال ممکن است آن شخص خیلی مشهور باشد و امکان ارائه مشاوره گروهی نباشد این کار را می کنم. او شروع به گریه کردن کرد و من نمی توانستم در برابر اشکهایش مقاومت کنم.

جلسه بسیار گران بود. در واقع، خیلی از سیگاری ها ممکن است با خودشان فکر کنند، اساساً چرا آن زن می خواست سیگار را ترک کند. آنها حاضر بودند با خوشحالی آنچیزی را که من از آن بانو دریافت کردم، بپردازند، تا بتوانند فقط 2 نخ سیگار در روز بکشند. آنها اشتباه می کنند که متصور هستند سیگاری های گاه به گاه خوشحال تر هستند و بیشتر بر خودشان کنترل دارند. البته اینکه بیشتر روی خودشان کنترل دارند ممکن است درست باشد، اما اینکه خوشحال تر هستند به هیچ وجه صحیح نیست. در این مورد، قبل از اینکه این خانم به دام سیگار بیفتد، پدر و مادرش، هر دو بر اثر سرطان ریه فوت کرده بودند. او هم مثل خود من، قبل از اینکه اولین سیگارش را بکشد، وحشت زیادی از سیگار داشت. درست مثل خود من، او هم نهایتاً قربانی فشارهای عظیمی شد و اولین سیگار را امتحان کرد. درست مثل خود من، او هم می توانست مزۀ بد اولین سیگار را بخوبی به یاد بیاورد. برخلاف من که خیلی زود تسلیم شدم و تبدیل به یک سیگاری زنجیره ای گشتم، او در برابر این سراشیبی مقاومت کرد.

ادامۀ فصل 25 در بخش بعدی ...

---

قبلی : ترجمۀ کتاب روش ساده ترک سیگار نوشتۀ آلن کار : فصل 25 . سیگاری های گاه به گاه، نوجوانان، غیر سیگاری ها (3)

---

بعدی : ترجمۀ کتاب روش ساده ترک سیگار نوشتۀ آلن کار : فصل 25 . سیگاری های گاه به گاه، نوجوانان، غیر سیگاری ها (5)