خوش آموز درخت تو گر بار دانش بگیرد، به زیر آوری چرخ نیلوفری را


یادگیری از طبیعت

یادگیری از طبیعت
نویسنده : امیر انصاری
خنده دار است که چطور اتفاقات روزمره منجر به مهمترین کشفیات می شوند. لحظۀ الهام اسحاق نیوتون زمانی بود که یک سیب از درخت افتاد. برای من، یک سنجاب بود که شواهد حیاتی را برای من فراهم کرد تا بتوانم راز کنترل وزن را کشف کنم.

سیستم یکپارچۀ سازمانی راهکار



هیچ چیز غیر عادی دربارۀ سنجابی که هر روز به باغ ما می آمد وجود نداشت. ما هر روز همدیگر را ملاقات می کردیم، و دلیل این ملاقات بادام زمینی هایی بود که همسرم جویس سخاوتمندانه در بالکن می ریخت. ما همیشه از تماشای حرکات آکروباتیک عالی آن سنجاب لذت می بردیم، چابکی آن سنجاب یک منبع دائمی برای شگفتی است. گربۀ ما هم مجذوب او می شد، البته به دلایل دیگری.

هنگامی که گربۀ ما حیوانات کوچک و بیچاره ای را شکار می کرد، در آن لحظه دوست داشتن آن گربه برای من دشوار بود. وقتی که شکارش یکی از سارهای بد صدا بود، به اندازۀ کافی بد می شد، اما وقتی که یک سینه سرخ را شکار می کرد، دیگر دوست داشتنش برایم غیرممکن می شد. در یک موقعیت، گربۀ مان را دیدم که یک سنجاب را در گوشۀ دیوار همسایه گیر انداخته بود. برای سنجاب بیچاره هیچ راهی متصور نبودم جز اینکه با گربه بجنگد، و با علاقه تماشا کردم تا ببینم چگونه گربه می تواند در مقابل این حریف سخت و چالاک بجنگد. سنجاب به سادگی هر چه تمام چرخید و از دیوار راست بالا رفت.

چند روز بعد که از پنجره بیرون را نگاه می کردم آن سنجاب را دیدم که در بالکن نشسته است و با خوشحالی مشغول خوردن دانه هایی است که جویسی بیرون گذاشته بود. ذهنم به سمت حادثه ای که با گربه داشتند رفت و با خودم گفتم: "کلی از آنها بخور تا دفعۀ بعد نتوانی دیوار راست را بالا بروی!" ظاهراً آن سنجاب ذهن من را خوانده بود، فوراً خوردن آن دانه ها را متوقف کرد و شروع به دفن کردنشان کرد.

از این کار سنجاب به شدت تعجب کردم، چرا آن سنجاب تصمیم گرفت که غذا خوردن را متوقف کند و شروع به ذخیره کردنشان کرد. اگر جویس یک کاسه بادام زمینی جلوی من بگذارد، تا تهش را در نیاورم بی خیالش نمی شوم. من آگاه بودم که با خوردن این هله و هوله ها هیچ لطفی به هیکلم نمی کنم - که چی؟ من که قصد ندارم در یک آیندۀ قابل پیش بینی از دیوار راست بالا بروم.

اما چیزی وجود داشت که نمی توانستم درکش کنم: اگر من نمی توانم خوردن را متوقف کنم، این سنجاب چطور می تواند؟ در اینجا من به عنوان یک عضو از باهوش ترین گونۀ کرۀ زمین قرار داشتم، و در مقابلم یک جوندۀ محض قرار داشت که بر من پیش دستی کرده بود و باهوش تر از من عمل کرده بود.

برای چندین روز متوالی دربارۀ چیزی که در باغ دیده بودم عمیقاً فکر کردم. در درک رفتار آن سنجاب مشکلی نداشتم؛ اگر شما موجودی باشید که هرگز نمی تواند مطمئن شود وعدۀ غذایی بعدی اش از کجا خواهد آمد، این حس را خواهید داشت که مقداری غذا را برای بعد ذخیره کنید. اما سنجاب چگونه متوجه این موضوع می شود؟ چگونه حیوانی با مغزی که از دانه ای که می خورد بزرگتر نیست این دوراندیشی را دارد که در جایی که غذا به وفور یافت می شود آن را برای بعداً ذخیره کند؟ آیا او می داند که اگر پرخوری کند قادر نخواهد بود در آینده از دست آن گربه فرار کند؟ آیا به همین دلیل مشکل وزن نداشت؟

این تصویر در ذهن من شروع به واضح تر شدن کرد، و من متوجه شدم نه تنها تابحال سنجابی را با مشکل اضافه وزن ندیده ام، هیچ حیوان وحشی را هم ندیده ام که مشکل اضافه وزن داشته باشد. مطمئناً حیواناتی مانند شیرماهی و اسب آبی وجود دارند که به نظر چاق می رسند، اما این شکلی است که طبیعت برای آنها در نظر گرفته است و ابداً چاقی نیست. این ظاهر متناسب با سبک زندگی و محیطی است که در آن زندگی می کنند. من هرگز یک شیرماهی یا اسب آبی را ندیده ام که به طور مشخص در مقایسه با بقیۀ جمعیتشان دارای اضافه وزن باشد.

به تصاویر شگفت انگیزی که از حیوانات در گروه های بزرگ می بینیم، فکر کنید. این می تواند یک گروه ماهی، یک گله گاومیش، یا یک دسته غاز باشد. ممکن است اندازه های آنها متفاوت باشند، اما همۀ آنها هم شکلند، و همگی با یکدیگر متناسبند. هیچ کدام از آنها به دلیل چاقی حاصل از پرخوری از بقیه عقب نمی ماند.

اشاره به حقایق موجود

در جهان توسعه یافته \(\text{50%}\) از انسانها دارای اضافه وزن هستند،
\(\text{0%}\) از حیوانات وحشی دارای اضافه وزن هستند.

برای من آشکار شد که هوش انسانی تنها چیزی نیست که ما را از قلمرو حیوانات جدا می کند. ما تنها گونه ای بر روی این کرۀ خاکی هستیم که دارای مشکل وزن می باشد؛ فقط ما و البته حیوانات اهلی که خوردنشان را ما کنترل می کنیم دچار این مشکلیم.

برای من این لحظۀ "یافتم!" بود. این یک اثبات قاطع بود: \(\text{99.99%}\) از همۀ موجودات موجود بر روی کرۀ زمین، به هر اندازه که بخواهند از غذاهای محبوبشان می خورند، هر چندبار که بخواهند می خورند، بدون اینکه دچار اضافه وزن شوند. بدیهی است که یک راز ساده در اینجا وجود داشت، آنقدر ساده که یک سنجاب می تواند آن را به سادگی درک کند و با این حال باهوش ترین گونه بر روی کرۀ زمین هنوز آن را عملی نکرده است.

آیا اگر با اندکی کنایه به آن بنگریم، ماجرا این نیست که هوش اصلی ترین دلیل نادانی ما است؟ شاید این واقعیت که ما نسبت به هر گونۀ دیگری قدرت مغزی بیشتری داریم ما را از این حقیقت دور کرده است. در این باب که غرور و خود برتربینی می تواند منجر شود ما از ساده ترین حقایق چشم پوشی کنیم، داستان های زیادی وجود دارد.

چرا ما نیاز داریم تا متخصصان تغذیه به ما بگویند چه بخوریم تا اندام متناسبی داشته باشیم؟ حیوانات نیازی به این موضوع ندارند، آنها به طور غریزی می دانند که چه چیزی را باید بخورند و چه چیزی را نباید بخورند. و البته ما هم روزگاری همینطور عمل می کردیم. عقل ما باعث شد تا متفاوت فکر کنیم، و این طرز فکر متفاوت، باعث شد هوش ذاتی موجود در غریزۀ ما بازنویسی شود.

نمایش دیدگاه ها (0 دیدگاه)

دیدگاه خود را ثبت کنید:

انتخاب تصویر ویرایش حذف
توجه! حداکثر حجم مجاز برای تصویر 500 کیلوبایت می باشد.