خوش آموز درخت تو گر بار دانش بگیرد، به زیر آوری چرخ نیلوفری را


book 4000 essential english words 1 - Unit 18 - Story & reading comprehension

book 4000 essential english words 1 - Unit 18 - Story & reading comprehension
در این درس به ترجمه داستان Unit 18 خواهیم پرداخت و پس از آن باید به سئوالات درک مطلب این داستان پاسخ دهید و در آخر جواب های خود را با پاسخنامه مقایسه کنید.

سیستم یکپارچۀ سازمانی راهکار




4000 essential english words

The Little Red Chicken

مرغ قرمز کوچک

A little red chicken had a store in a small town. She sold many different items to people in the town. The people loved her products.

مرغ قرمز کوچک فروشگاهی در یک شهر کوچک داشت. او به مردم شهر وسایل مختلفی را می فروخت. مردم محصولاتش را دوست داشتند.

One day, a cat came to her property. He saw the sign that indicated where the chicken’s store was located. He wanted to purchase bread, but the chicken’s store was almost empty. She had only a bag of wheat.

روزی گربه ای به ملکش آمد. او علامتی را دید که نشان می داد فروشگاه مرغ کجاست. او می خواست نان بخرد ولی فروشگاه مرغ تقریبا خالی بود. او فقط کیسه ای گندم داشت.

“You can use the wheat to make bread,” the chicken said.
“No, I don’t want to work,” the cat said. “I just want to buy bread.” The cat became angry and left the store.

مرغ گفت: می توانی با استافده از گندم نان درستی کنی. گربه گفت: من نمی خواهم کار کنم. فقط می خواهم نان بخرم. گربه عصبانی شد و از فروشگاه خارج شد.

Later, the little red chicken saw the cat in a crowd.
“I will help you make the bread,” she said.
But the cat treated her badly. He did not even communicate with her.
He did not want to do any work.

بعدا، مرغ قرمز کوچک گربه را در یک ازدحامی دید. او گفت من کمکت می کنم نان درست کنی. ولی گربه با او رفتار بدی کرد. او حتی با مرغ حرفم نزد. او نمی خواست هیچ کاری انجام دهد.

So the chicken decided to make the bread. She selected the exact amount of wheat to make fresh bread. She used a stone to pound the wheat to get it ready.
Soon, her bread was ready.

پس مرغ تصمیم گرفت که نان درست کند. او میزان دقیقی گندم برای تهیه نان تازه برداشت. او از یک سنگ برای کوبیدن گندم استفاده کرد تا آماده شود. خیلی زود نانش آماده شد.

The cat came and saw the bread on a dish.
“Give me some of your bread,” he said.
“No,” said the little red chicken. “You did not help me make the bread. So you shall not have any to eat.”

گربه آمد و نان در ظرفی دید. او گفت چند تا نام به من بده. مرغ قرمز کوچک گفت: نه. تو به من در نان درست کردن کمک نکردی. پس چیزی برای خوردن نداری.

The cat argued with the chicken. He tried to offer a price for it.
But the little red chicken did not want to sell her bread.
“Don’t depend on others to do work for you,” said the little red chicken.

گربه با مرغ جر و بحث کرد. او تلاش کرد قیمتی به او پیشنهاد دهد. ولی مرغ قرمز کوچک نمی خواست نانش را بفروشد. مرغ قرمز کوچک گفت: به دیگران برای انجام کارهایت وابسته نباش.

“Then how will I get bread?” the cat asked.
“I recommend doing some work,” said the little red chicken. “Use a tool to plant your own wheat. When it grows big, you can gather it and make your own bread.
You need to learn to do work for what you want.”

گربه پرسید: چگونه نان بگیرم؟ مرغ قرمز کوچک گفت: توصیه می کنم کاری انجام دهی. برای کاشت گندم خودت از ابزار استفاده کنی. وقتی بزرگ شد می توانی درو کنی نام خودت را بپزی. باید یاد بگیری برای چیزی که می خواهی کار کنی.

4000 essential english words
4000 essential english words

نمایش دیدگاه ها (0 دیدگاه)

دیدگاه خود را ثبت کنید:

انتخاب تصویر ویرایش حذف
توجه! حداکثر حجم مجاز برای تصویر 500 کیلوبایت می باشد.