نویسنده : نویسندگان آزاد

advance
To advance is to go forward.
-►He advanced up the ladder slowly.

پیش رفتن
پیش رفتن یعنی به جلو رفتن.
او به آهستگی از نردبان بالا رفت.

athlete
An athlete is a person who plays sports.
-►Some athletes can play many sports very well.

ورزشکار
ورزشکار کسی است که ورزش می کند.
برخی ورزشکاران می توانند ورزش های بسیاری را خیلی خوب انجام دهند.

average
If something is average, it is at a normal level.
-►I’m not rich or poor; I’m average.

میانگین، متوسط
اگر چیزی متوسط است، در سطح عادیست.
من نه ثروتمندم و نه فقیر، من متوسط هستم.

behavior
Your behavior is the way you act.
-►Their behavior was good this semester. They didn’t cause trouble.

رفتار
رفتارتان طرز عمل تان است.
رفتار آنها در این ترم خوب بود. آنها باعث مشکلی نشدند.

behind
Behind means to be at the back of something.
-►The little girl was hiding behind a tree.

عقب، پشت
عقب یعنی پشت چیزی بودن است.
دختر بچه پشت درختی قایم شده بود.

course
A course is a class in school.
-►I took a P.E. course in school this year.

دوره
دوره کلاسی در مدرسه است.
امسال یک دوره P.E در مدرسه داشتم.

lower
To lower something is to make it go down.
-►The chart shows how his production has lowered over the year.

فرود آمدن، نزول کردن
نزول کردن چیزی یعنی موجب کاهش آن شود.
نمودار نشان می دهد که چطور تولیدش در سال افت کرده است.

match
To match is to be the same or similar.
-►The two shoes matched. They looked the same.

بهم آمدن، تطبیق داشتن
تطبیق داشتن یعنی مثل یا شبیه بودن.
دو کفش تطبیق داشتند، یکسان به نظر می آمدند.

member
A member is a person who is part of a group.
-►Julie is the newest member of our team.

عضو
عضو، کسی است که جزئی از گروهیست.
جولی جدیدترین عضو تیم ماست.

mental
If something is mental, it has to do with your mind.
-►I made a mental picture of the room.

روانی، فکری
اگر چیزی روانی باشد، ارتباط با ذهنتان دارد.
از اتاق یک تصویر ذهنی ساختم.

passenger
A passenger is a person who rides in a car, train, or airplane.
-►One passenger was standing in the subway train.

مسافر
مسافر کسی است که سوار ماشین، قطار یا هواپیما می شود.
یک مسافر در قطار مترو ایستاده بود.

personality
Your personality is what you are like and how you behave.
-►John has a bad personality.

شخصیت
شخصیت تان چیزی است که هستید و رفتار می کنید.
جان شخصیت بدی دارد.

poem
A poem is a short kind of writing.
-►William Shakespeare wrote many poems.

شعر
شعر نوعی نوشته کوتاه است.
ویلیام شکسپیر شعرهای زیادی را سروده است.

pole
A pole is a long thin stick made of wood or metal that supports things.
-►The flag was hanging from the flag pole.

تیرک
تیرک میله ای باریک بلند است که از چوب یا فلز ساخته‌شده و چیزهایی را پشتبانی می کند.
پرچم از میل پرچم آویزان بود.

remove
To remove something is to take it away.
-►I removed the nail from the board.

زدودن، برداشتن
زدودن چیزی یعنی دور کردن آن است.
من میخ را از تخته بیرون کشیدم.

safety
Safety means to be the condition of being safe and free from danger.
-►For his own safety, he was placed in a car seat.

امنیت
امنیت یعنی ایمن بودن و رهایی از خطر است.
برای ایمنی اش، او را در صندلی ماشین نشاندند.

Shoot
To shoot is to fire something like a bullet at someone or something.
-►The hunter raised his gun to shoot at the target.

شلیک
شلیک یعنی چیزی مثل گلوله را به سمت کسی یا چیزی شلیک کنید.
شکارچی اسحه اش را بالا آورد تا به هدفش شلیک کند.

sound
To sound means to make a noise.
-►The alarm clock sounded and woke us all up.

صدا دادن
صدا دادن یعنی سر و صدا راه انداختن.
زنگ ساعت به صدا درآمد و همه ما را از خواب بیدار کرد.

swim
To swim is to move through water.
-►I love to swim in the ocean.

شنا کردن
شنا کردن حرکت در میان آب است.
من عاشق شنا در اقیانوسم.

web
A web is a home made by a spider.
-►Mom cleaned the spider webs out of the garage.

تار
تار خانه ای است که توسط عنکبوت ساخته می شود.
مادر تارهای عنکبوت را از گاراژ پاک کرد.