خوش آموز درخت تو گر بار دانش بگیرد، به زیر آوری چرخ نیلوفری را
book 4000 essential english words 1 - Unit 24 - Word List & Exercise
block
بلوک
A block is a solid piece of wood, stone or ice.
-►I saw a block of ice on the floor.
بلوک تکه ای جامد از چوب، سنگ یا یخ است.
من یک تکه یخ روی زمین دیدم.
cheer
تشویق کردن
To cheer is to give a loud shout of approval or encouragement.
-►The crowd all cheered when the home team won.
فریاد بلند تایید یا تشویق است.
همه جمعیت با برنده شدن تیم میزبان هورا کشیدند.
complex
پیچیده
-►If something is complex, it has many small parts. It is hard to understand
A jig-saw puzzle can be complex because it has so many pieces.
اگر چیزی پیچیده است، قطعات کوچک زیادی دارد و درکش سخت است.
پازل جیگ ساو می تواند پیچیده باشد چون قطعات بسیاری دارد.
critic
منتقد
A critic is someone who give their opinions about movies, books, plays
-►The wine critic tasted the wine so he could give his opinion.
منتقد کسی است که نظرش در مورد فیلم ها، کتاب ها، نمایشنامه ها می دهد.
منتقد شراب مزه شراب چشید تا بتواند نظر خود را دهد.
event
رویداد
An event is something that happens, especially something important.
-►Finishing high school was a major event in his life.
رویدادی یعنی چیزی که رخ می دهد مخصوصا چیزی خاص.
اتمام دبیرستان رویدادی بزرگ در زندگی اش بود.
exercise
تمرین، ورزش
To exercise is to run or play sports so that you can be healthy.
-►You should exercise every day.
ورزش یعنی دویدن یا انجام ورزشی که بتوانید سالم باشید.
هر روز باید ورزش کنی.
fit
متناسب، مناسب
If something fits, it is small enough orthe right size to go there.
-►The colorful eggs fit into the box.
اگر چیزی مناسب باشد، به اندازه کافی کوچک و یا اندازه مناسب است برای جایگیری در آنجاست.
تخم مرغ های رنگی داخل جعبه قرار داشتند.
friendship
دوستی
Friendship is the relationship between people who are friends.
-►Michael and Lisa have a very strong friendship with each other.
دوستی رابطه ای میان مردمی است که با هم دوستند.
میشل و لیزا دوستی خیلی قوی ای با هم دارند.
guide
راهنما
A guide is someone who shows you where to go.
-►We followed a guide at the park.
راهنما کسی است که به شما نشان می دهد کجا بروید.
ما یک راهنما را در پارک دنبال کردیم.
lack
کم، نبود
If there is a lack of something, there is not enough of it.
-►His only problem is a lack of money.
اگر چیزی کم است، کافی نیست.
تنها مشکلش بی پولی است.
passage
گذرگاه
A passage is a long area with walls that goes from one place to another
-►The long passage led us to the other side of the field.
گذرگاه ناحیه ای طویل با دیوارهایی است که از جایی به جای دیگر می رود.
گذرگاه دراز ما را به سوی دیگر دشت هدایت کرد.
perform
اجرا کردن، انجام دادن
To perform is to do something in front of people who watch.
-►He will perform a song for the class.
اجرا کردن یعنی انجام کاری در برابر مردمی که تماشا می کنند.
او ترانه ای را برای کلاس اجرا خواهد کرد.
pressure
فشار، زور
Pressure is what you apply to make someone do something.
-►They put pressure on him to change his mind.
زور چیزی است که شما اعمال می کنید تا کسی را وادار به انجام کاری کنید.
به او فشار می آورند تا نظرش را تغییر دهد.
probable
محتمل
If something is probable, it is likely to happen.
-►It is probable that you will get a good grade if you study for the test.
اگر چیزی محتمل باشد، احتمال رخدادن آن می رود.
احتمالا با مطالعه برای امتحان نمره خوبی کسب کنید.
public
عمومی
If something is public, it is meant for everyone to use.
-►I went to the public park to play with my friends.
اگر چیزی عمومی است به این معناست که همه از آن استفاده کنند.
به پارک ملی برای بازی با دوستانم رفتم.
strike
زدن، ضربه زدن
To strike someone or something is to hit them.
-►She struck the other girl in the face.
زدن کسی یعنی ضربه زدن زدن به او.
او به صورت دختر دیگر زد.
support
پشتیبانی
To support something is to like it and help it be successful.
-►Everyone at work supports the new plan.
حمایت از چیزی یعنی دوست داشتنش و کمک برای موفق شدنش است.
همه در محل کار از طرح جدید حمایت میکنند.
task
وظیفه
A task is work that someone has to do.
-►Who has the task of building the brick wall?
وظیفه کاری است که کسی باید انجامش دهد.
کی وظیفه ساختن دیوار آجری را دارد؟
term
اصطلاح
A term is a word for something.
-►I often use the term “oops” when I make a mistake.
اصطلاح کلمه ای برای چیزی است.
وقتی اشتباه می کنم، اغلب از اصطلاح اوپس استفاده می کنم.
unite
متفق شدن، یکی شدن
To unite is to get together to do something.
-►If we unite, we can finish our project faster.
اتحاد یعنی که با هم متحد شویم تا کاری را انجام دهیم.
اگر متحد شویم میتوانیم پروژه خود را سریعتر به پایان برسانیم.
نمایش دیدگاه ها (0 دیدگاه)
دیدگاه خود را ثبت کنید: