خوش آموز درخت تو گر بار دانش بگیرد، به زیر آوری چرخ نیلوفری را


book 4000 essential english words 1 - Unit 26 - Word List & Exercise

book 4000 essential english words 1 - Unit 26 - Word List & Exercise
در این مطلب، ترجمه لغات Unit 26 را خواهید دید و پس از مشاهده لغات، به سراغ سوالات تمرینی این Unit رفته و بدان ها پاسخ دهید و در آخر جوابهای خودتان را با پاسخ نامه انتهای مطلب مقایسه کنید.

سیستم یکپارچۀ سازمانی راهکار




4000 essential english words

Advice
Advice is an opinion about what to do.
-►I don’t know how to study for my exams. Can you give me some advice

توصیه، مشاوره
مشاوره، نظری در مورد این است که چه باید کرد.
می‌دانم چه طور برای امتحانم درس بخوانم، می توانی به من مشاوره دهی؟

along
Along means to move from one part of a road, river, etc. to another.
-►Walk along this tunnel for ten minutes, and you'll see a door on the left

در امتداد
یعنی حرکت از یک بخش جاده یا رودخانه و غیره.. به طرف دیگر است.
در امتداد این طول به مدت 10 دقیقه بروید. و در سمت چپ در را خواهید دید.

attention
Attention is the notice, thought, or consideration of someone.
-►His work got the attention of two of his co-workers.

توجه، دقت
توجه یعنی اطلاع، فکر یا توجه کسی است.
کارش مورد توجه دو تن از همکارانش قرار گرفت.

attract
To attract means to make a person or thing come closer or be intereste
-►The magnet attracted the metal.

جذب
جذب کردن یعنی نردیک کردن یا علاقه مند کردن کسی یا چیزیست.
آهنربا فلز را جذب کرد.

climb
To climb means to use your hands and feet to go up on something.
-►The girls climbed to the top of the mountain.

بالا رفتن، صعود
صعود یعنی بکارگیری دست و پا به منظور بالا رفتن از چیزیست.
دختران به قله کوه صعود کردند.

drop
To drop is to fall or allow something to fall.
-►A small amount of water dropped from the bottle.

افتادن
افتادن یعنی سقوط یا اجازه دادن برای افتادن چیزی است.
مقدار کمی آب از بطری ریخت.

final
If something is final, it is the last part.
-►In the final part of the film, the man and the woman got married.

نهایی
اگر چیزی نهایی است آخر قسمت است.
در بخش آخر فیلم، مرد و زن با هم ازدواج کردند.

further
Further is used to say something is from a distance or time.
-►The escalator is further along than I thought.

بیشتر
از آن برای گفتن چیزی از فاصله یا زمان استفاده می‌شود.
له برقی جلوتر از آن است که فکر می‌کردم.

imply
To imply something is to suggest it without saying it.
-►The man implied that he wanted the job, but he didn’t say so.

اشاره کردن
اشاره کردن یعنی اظهار چیزی بدون گفتنش است.
مرد به طور ضمنی خواستار آن کار بود ولی حرفش را نزد.

maintain
To maintain means to make something stay the same.
-►The balls maintain constant movement.

نگه داشتن
نگه داشتن یعنی ثابت نگه داشتن چیزیست.
توپ ها حرکت دائمی را ادامه می دهند.

4000 essential english words

neither
You use neither to connect two negative statements.
-►Neither the pass on the left nor the pass on the right will lead us home.

هیچ یک، هیچدام
برای اتصال دو جمله منفی استفاده می شود.
نه راه سمت چپ و نه راست ما را به خانه نمی رساند.

otherwise
Otherwise means different or in another way.
-►It’s good to stay active; otherwise, you’ll gain weight.

وگرنه، در غیر اینصورت
به معنی متفاوت یا روشی دیگر است.
خوب است که فعال باشید وگرنه اضافه وزن خواهید داشت.

physical
If something is physical, it is related to your body and not your mind.
-►Biking is good for your physical health.

فیزیکی
اگر چیزی فیزیکی است، مربوط به جسمتان است نه ذهنتان.
دوچرخه سواری برای سلامت فیزیکی تان خوب است.


prove
To prove something is to show that it is true.
-►My teacher proved the answer on the board.

اثبات کردن، ثابت کردن
ثابت کردن چیزی یعنی نشان دادن درست بودنش است.
معلم من جواب را در تخته اثبات کرد.

react
To react is to act in a certain way because of something that happened.
-►James reacted badly to the news.

واکنش نشان دادن
یعنی به طریق خاصی به دلیل چیزی که رخ داده، عمل کنید.
جیمز به این خبر واکنش بدی نشان داد.

ride
To ride something is to travel on it. You can ride an animal, a bike, etc.
-►I will ride a roller-coaster for the first time today.

سوار شدن
سوار چیزی شدن یعنی مسافرت روی آن. شما میت وانید سوار حیوان، دوچرخه، غیره.. شوید.
برای اولین بار سوار ترن هوایی شدم.

situated
If something is situated somewhere, it is in that place.
-►The white board is situated between the two men.

واقع شده در
اگر چیزی در جایی قرار داشته باشد، در آن مکان است.
وایت برد بین دو مرد واقع شده بود.

society
Society is people and the way that they live.
-►Society expects people to be good and honest.

جامعه
جامعه، افراد و روشی است که آنها زندگی می کنند.
جامعه از مردم انتظار دارد که خوب و صادق باشند.

standard
A standard is what people consider normal or good.
-►This older model TV is below our store’s standards.

استاندارد
استاندارد چیزی است که مردم آن را عادی یا خوب می دانند.
این مدل قدیمی تلویزیو زیر استانداردهای فروشگاه ما قرار دارد.

suggest
To suggest something means to give an idea or plan about it.
-►He suggested that we go to see his boss.

پیشنهاد کرد، اظهار کردن
پیشنهاد چیزی یعنی ایده دادن یا برنامه در موردش است.
او پیشنهاد داد که به دیدن رئیسش برویم.

4000 essential english words
4000 essential english words
4000 essential english words
4000 essential english words

نمایش دیدگاه ها (0 دیدگاه)

دیدگاه خود را ثبت کنید:

انتخاب تصویر ویرایش حذف
توجه! حداکثر حجم مجاز برای تصویر 500 کیلوبایت می باشد.