خوش آموز درخت تو گر بار دانش بگیرد، به زیر آوری چرخ نیلوفری را


book 4000 essential english words 1 - Unit 27 - Word List & Exercise

book 4000 essential english words 1 - Unit 27 - Word List & Exercise
در این مطلب، ترجمه لغات Unit 27 را خواهید دید و پس از مشاهده لغات، به سراغ سوالات تمرینی این Unit رفته و بدان ها پاسخ دهید و در آخر جوابهای خودتان را با پاسخ نامه انتهای مطلب مقایسه کنید.

نرم افزار سامانه مودیان راهکار




4000 essential english words

actually
Actually means in fact or really.
-►My dad looks a little mean, but actually he’s very kind.

در حقیقت
یعنی واقعا، حقیقتا.
پدرم کمی بدجنس به نظر می رسد ولی در حقیقت خیلی مهربان است.

Bite
Bite is the act of using your teeth to cut and tear into something.
-►The boy took a big bite out of his hamburger.

گاز گرفتن
گاز گرفتن عملی است که از دندانهایتان برای جدا کردن و پاره کردن چیزی استفاده می کنید.
پسر از همبرگرش گاز بزرگی گرفت.

coast
The coast is the land by an ocean.
-►I stayed on the southern coast of Australia.

ساحل
ساحل خشکی کنار اقیانوس است.
من در ساحل جنوبی استرالیا ماندم.

deal
A deal is an agreement that you have with another person.
-►I made a deal with the other company to give us some money.

معامله
توافقی است که با فرد دیگری دارید.
من با شرکتی دیگر معامله ای کردم تا مقداری به ما پول دهد.

desert
The desert is an area of land without many plants or water.
-►Not many plants grow in the desert.

بیابان
بیابان پهنه ای از زمین است که گیاه و آب زیادی ندارد.
گیاهان زیادی در بیابان رشد نمی کند.

earthquake
An earthquake is a shaking movement of the ground.
-►The building shook during the earthquake.

زمین لرزه
زلزله حرکت تکان دهنده زمین است.
ساختمان در زمان زلزله لرزید.

effective
If something is effective, it works well.
-►Swimming is an effective way to stay healthy.

موثر
اگر چیزی موثر است، بخوبی کار می کند.
شنا کردن روشی موثر برای سالم ماندن است.

examine
To examine something is to look at it carefully.
-►The doctor examined my eyes today.

معاینه کردن
معاینه چیزی یعنی با دقت نگاه کردن به آن.
دکتر چشمانم را امروز معاینه کرد.

false
If something is false, it is not correct.
-►If you think the answer is false, press the red button.

غلط
اگر چیزی غلط است، درست نیست.
اگر فکر می کنید جواب غلط است دکمه قرمز را فشار دهید.

gift
A gift is something you give someone.
-►Dave received many gifts for Christmas.

هدیه
هدیه چیزیست که به کسی می دهید.
دیو هدایای زیادی برای کریسمس دریافت کرد.

4000 essential english words

hunger
Hunger is the feeling that you get when you need to eat.
-►After playing all day long, he was filled with hunger.

گرسنه
احساسی است که شما وقتی نیاز به خورد پیدا می کنید.
پس بازی کردن در کل روز او احساس گرسنگی کرد.

imagine
to imagine something is to think of it in your mind.
-►Sally imagined herself winning lots of money.

تصور
تصور چیزی یعنی فکر کردنش در ذهنتان.
سالی خودش را تصور کرد که برنده کلی پول شده است.

journey
A journey is a long trip.
-►I went on a journey across the country with my parents.

سفر
سفر کردن طولانی.
من با والدینم به یک سفر در کل کشور رفتم.

puzzle
A puzzle is something that is hard to understand.
-►The question was a puzzle to him.

پازل، معما
معما چیزیست که درکش سخت است.
سوال برایش معما بود.

quite
Quite is used to say that something is complete or very much.
-►I think typing on a keyboard is quite easy.

کاملا
کاملا برای گفتن کامل یا بسیار زیاد استفاده می شود.
من فکر میکنم تایپ با کیبورد کاملا آسان است.

rather
Rather is used when you want to do one thing but not the other.
-►I would rather have the red one than the blue one.

نسبتا، بلکه
بلکه وقتی بکار می رود که شما قصد دارید کاری را انجام دهید ولی کار دیگر را انجام ندهید.
ترجیحم داشتن قرمز است تا آبی.

specific
If something is specific, it is precise or exact.
-►Please choose a specific place on the map.

خاص
اگر چیزی خاص استف دقیق و درست است.
لطفا یک مکان مشخص را در نقشه انتخاب کنید.

tour
A tour is a short trip in which you see many sights.
-►I took a tour of Asia and Europe.

تور
تور سفری کوتاه است که در آن منظره های زیادی می بینید.
من یک تور آسیا و اروپا را گرفتم.

trip
A trip is a journey to a certain place.
-►Ken took a trip to the city yesterday.

سفر
trip سفر به یک جای خاص است.
کن دیروز سفری به شهر داشت.

value
If something has value, it is worth a lot of money.
-►Matthew found a treasure of very high value.

ارزش
اگر چیزی با ارزش است، قیمتش زیاد است.
متیو گنجی یافته که ارزش خیلی بالایی دارد.

4000 essential english words
4000 essential english words
4000 essential english words
4000 essential english words

نمایش دیدگاه ها (0 دیدگاه)

دیدگاه خود را ثبت کنید:

انتخاب تصویر ویرایش حذف
توجه! حداکثر حجم مجاز برای تصویر 500 کیلوبایت می باشد.