خوش آموز درخت تو گر بار دانش بگیرد، به زیر آوری چرخ نیلوفری را


book 4000 essential english words 1 - Unit 30 - Word List & Exercise

book 4000 essential english words 1 - Unit 30 - Word List & Exercise
در این مطلب، ترجمه لغات Unit 30 را خواهید دید و پس از مشاهده لغات، به سراغ سوالات تمرینی این Unit رفته و بدان ها پاسخ دهید و در آخر جوابهای خودتان را با پاسخ نامه انتهای مطلب مقایسه کنید.

نرم افزار سامانه مودیان راهکار




4000 essential english words

above
If something is above, it is at a higher level than something else.
-►He straightened the sign that was above the crowd.

بالای
اگر چیزی بالاست، در سطح بالاتری از چیز دیگر قرار دارد.
او تابلویی که بالای سر جمعیت قرار داشت را درست کرد.

ahead
If something is ahead of something else, it is in front of it.
-►The blue car drove on ahead of us.

پیش، جلو
اگر چیزی جلوتر از چیز دیگری است، جلوی آن است.
ماشین آبی جلوتر از ما حرکت می‌کرد.

amount
An amount is how much there is of something.
-►Can I use my card to pay for the entire amount?

مقدار، میزان
یعنی چه مقدار از چیزی.
آیا می توانم از کارتم برای پرداخت کل مبلغ استفاده کنم؟

belief
A belief is a strong feeling that something is correct or true.
-►A preacher or priest should have a strong belief in God.

اعتقاد
اعتقاد احساسی قدرتمند است که چیزی درست یا واقعی است.
یک خطیب یا کشیش باید اعتقادی قوی به خدا داشته باشد.

center
The center of something is the middle of it.
-►The center of a dart board is the most important spot.

مرکز
مرکز چیزی وسطش است.
مرکز صفحه دارت مهمترین قسمت آن است.

common
If something is common, it happens often or there is much of it.
-►It is common for snow to fall in the winter

رایج
اگر امری رایج باشد، اغلب زیاد رخ می دهد یا زیاد از آن وجود دارد.
بارش برف در زمستان امری رایج است.

cost
To cost is to require expenditure or payment.
-►These designer shoes cost more than the regular ones.

هزینه کردن
هزینه کردن به هزینه و یا پرداخت نیاز دارد.
این کفش‌ها هزینه بیشتری نسبت به کفش‌های معمولی دارند.

demonstrate
To demonstrate something is to show how it is done.
-►She demonstrated her plan to her co-workers.

نشان دادن
نشان دادن چیزی، نمایش دادن چگونگی انجامش است.
به همکارانش نقشه اش را نشان داد.

different
Different describes someone or something that is not the same as others.
-►Each of my sisters has a different hair style from one another.

مختلف
مختلف، توصیف کسی یا چیزی است که مثل بقیه نیست.
هر کدام از خواهرانم مدل موی مختلفی از هم دارند.

evidence
Evidence is a fact or thing that you use to prove something.
-►He used the pictures as evidence that UFOs are real.

مدرک
مدرک یعنی یک حقیقت یا چیزی که شما از آن برای اثبات چیزی استفاده می کنید.
او از این تصاویر به عنوان مدرکی استفاده کرد که UFOs واقعی هستند.

4000 essential english words

honesty
Honesty means the quality of being truthful or honest.
-►A courtroom should be a place of honesty.

صداقت
یعنی میزان صادق بودن، درست بودن.
دادگاه باید جای صداقت باشد.

idiom
An idiom is a phrase with a meaning different from its words.
-►The idiom “when pigs fly” means that something will never happen.

اصطلاح
اصطلاح یعنی یک عبارت با معنی متفاوت از کلمات آن.
اصطلاح وقتی خوک ها پرواز می کنند یعنی چنین چیزی هرگز رخ نخواهد داد.

independent
If something is independent, it is not controlled by something else.
-►She chose to live an independent life in the country.

مستقل
اگر چیزی مستقل است، توسط چیز دیگری کنترل نمی شود.
او تصمیم گرفت در کشور زندگی مستقلی داشته باشد.

inside
Inside means the inner part, space or side of something.
-►The inside of the box was empty.

درون، داخل
یعنی قسمت داخلی فضا یا طرف چیزی است.
داخل جعبه خالی بود.

master
A master is a person who is very good at something.
-►My brother is a master of taekwondo.

استاد
استاد شخصی است که در انجام کاری خیلی خوب است.
برادرم استاد تکواندوست

memory
A memory is something you remember.
-►The memory of my first time in the city will always be the best.

خاطره
خاطره چیزی است که شما آن را به یاد می آورید.
خاطره اولین بار بودنم در شهر همیشه بهترین خواهد ماند.

proper
If something is proper, it is right.
-►It is not proper to throw your garbage on the road.

مناسب
اگر چیزی مناسب است، درست است.
شایسته نیست که زباله تان را به خیابان پرتاب کنید.


scan
To scan something is to look at it very carefully.
-►You must scan each person closely.

اسکن
اسکن کردن چیزی یعنی باید با دقت خیلی زیاد بدان نگاه کنید.
تو باید هر کسی را از نزدیک اسکن کنی.

section
A section is a part of something larger.
-►The green section of the graph is the most important part.

بخش، قسمت
یعنی تکه ای از چیزی بزرگتر است.
قسمت سبز نمودار مهم‌ترین بخش است.

surface
The surface of something is the top part or outside of it.
-♦The surface of the moon is very rough.

سطح
سطح چیزی یعنی قیمت بالایی یا خارجی آن است.
سطح ماه خیلی ناهموار است.

4000 essential english words
4000 essential english words
4000 essential english words
4000 essential english words

نمایش دیدگاه ها (0 دیدگاه)

دیدگاه خود را ثبت کنید:

انتخاب تصویر ویرایش حذف
توجه! حداکثر حجم مجاز برای تصویر 500 کیلوبایت می باشد.