خوش آموز درخت تو گر بار دانش بگیرد، به زیر آوری چرخ نیلوفری را


ترجمۀ کتاب روش ساده ترک سیگار نوشتۀ آلن کار : فصل 3 . چرا ترک کردن سخت است؟ (1)

ترجمۀ کتاب روش ساده ترک سیگار نوشتۀ آلن کار : فصل 3 . چرا ترک کردن سخت است؟ (1)
نویسنده : امیر انصاری
همانطور که قبلاً توضیح دادم، من خودم به این موضوع علاقه مند هستم، چرا که خود من هم سیگاری بوده ام. هنگامی که در نهایت سیگار را ترک کردم، برای من مثل یک جادو بود. پیشتر از آن هر بار که سیگار را موقتاً ترک می کردم برای من همراه با هفته ها افسردگی بود. روزهای عجیبی بودند، معمولاً در روز اول ترک خوشحال بودم اما از روز بعدش و روزهای بعدترش افسردگی شدید به سراغم می آمد. شبیه این بود که می خواهید از یک گودال لغزنده بیرون بروید، شما احساس می کنید که نزدیک بالای گودال هستید، نور آفتاب را می بینید، اما ناگهان سُر می خورید و دوباره ته چاله جای می گیرید. در نهایت آن سیگار را روشن می کنید، مزه وحشتناکی می دهد و شما حالا سعی می کنید بفهمید که چرا دوباره شروع کردید.

نرم افزار سامانه مودیان راهکار



یکی از سوالهایی که معمولاً قبل از شروع مشاوره از سیگاری ها می پرسم اینست: "آیا می خواهید سیگار را ترک کنید؟" شاید به نوعی سوال احمقانه ای باشد. همۀ سیگاریها تمایل دارند تا سیگار را ترک کنند. اگر به اکثر سیگاری ها بگویید، "اگر بتوانید به زمانی برگردید که هنوز در دام نیفتاده بودید، و دانشی را که امروز دارید می داشتید، آیا سیگار کشیدن را شروع می کردید؟"، پاسخ همه آنها اینست که "به هیچ وجه".

به اکثر سیگاری ها بگویید: "آیا بچه هایتان را تشویق می کنید که سیگار بکشند؟"، پاسخ اینست که "به هیچ وجه."

همه سیگاری ها حس می کنند که چیزی شیطانی مالک آنها شده است. در روزهای اول مسئله اینست: "من قصد دارم تا سیکار را ترک کنم، اما نه امروز، فردا". در نهایت به مرحله ای می رسیم که یکی از این دو تفکر بر ما غالب می شود، من اراده کافی برای ترک را ندارم، و یا یک چیز ذاتی در سیگار وجود دارد که ما برای لذت بردن از زندگی به آن نیاز داریم.

همانطور که قبلاً گفتم، مشکل توضیح نمی دهد که چرا ترک آسان است، بلکه توضیح می دهد چرا ترک سخت است. در واقع، مشکل اصلی اینست که چرا هر کسی در وهلۀ اول این کار را انجام می دهد، آنهم در یک لحظه، بیش از 60 درصد جمعیت دنیا این تجربه را داشته اند.

کل تجارت سیگار کشیدن یک معمای حیرت آور است. تنها دلیلی که ما برای اولین بار سیگار می کشیم، اینست که هزاران انسان تا بحال آن کار را انجام داده اند. با این حال، هر کدام از آنها آرزو داشتند که ای کاش در وهله اول شروع نمی کردند، و به ما می گویند که چیزی جز هدر دادن وقت و پول برایشان نداشته است. ما نمی توانیم کاملا باور کنیم که آنها از آن لذت نمی برند. ما این مساله را با بزرگ شدن و کار سخت پیوند می زنیم تا خودمان را به دام بیندازیم. سپس کل عمرمان را صرف این می کنیم که به فرزندانمان بگوییم این کار را نکنند.

سپس کل بقیۀ عمرمان را صرف پرداخت هزینه گزاف آن می کنیم. به طور میانگین هر سیگاری در طول عمرش حدود 50 هزار پوند هزینه سیگار می کند. با این پول چکار می توانیم بکنیم؟ اگر این پول را در فاضلاب می ریختیم اینقدر بد نبود. در واقع ما به طور سیستماتیک این پول را هزینه ایجاد تدریجی متراکم کردن تارهای سرطانی در ریه مان، مسموم کردن خونمان، و ایجاد عروق خونی می کنیم. هر روز به طور فزاینده ای هر عضله ای را گرسنه نگه می داریم و مانع رسیدن اکسیژن به آن می شویم، برای همین روز به روز سست تر خواهیم شد. ما خودمان را به زندگی کثیف، بوی بد دهان، دندانهای لکه دار و سیاه، لباسهای سوخته شده، جاسیگاری کثیف و بوی پلید توتون محکوم کرده ایم.

این یک بردگی مادام العمر است. ما نصف عمرمان را در وضعیتی می گذرانیم که جامعه ما را ممنوع کرده است (کلیساها، بیمارستان ها، مدارس، قطارها ، تئاترها و ...). و در این شرایط مدام احساس محرومیت می کنیم. نصف بقیه عمرمان را هم در وضعیتهایی هستیم که اجازه سیگار کشیدن را داریم اما آرزو داشتیم که کاش سیگار را نکشیم. این چه نوع سرگرمی است، وقتی که آن را انجام می دهید، آرزو می کنید که ای کاش انجامش نمی دادید، و هنگامی که آن را انجام نمی دهید، شما اشتیاق و آرزوی یک سیگار را دارید؟

این یک زندگی مادام العمر است که در طول آن نیمی از جامعه به شما به شکل یک انسان جُذامی نگاه می کنند، بدتر از آن، در تمام این مدت توسط افراد هوشمند و منطقی مورد تحقیر قرار می گیرید. یک فرد سیگاری بودجه روزانه سیگارش را نفرین می کند. در هر روز ملی غیر سیگاری، در هر زمانی که سهواً یک هشدار سلامتی در مورد سرطان را می خواند، هر زمان که دهانش بوی بدی می دهد، هر زمانی که دردی را در قفسه سینه اش احساس می کند، هر زمانی که او تنها سیگاری موجود در یک شرکت غیر سیگاری باشد، او تحقیر می شود. با اینهمه سایه های سیاه که ذهن او را پوشانده است، در نهایت چه چیزی دست گیرش می شود؟ مطلقاً هیچ چیزی! کِیف کردن؟ لذت بردن؟ آرامش؟ حمایت؟ ترقی؟ همه اش توهم است. مگر اینکه یک لباس یا یک کفش تنگ را بپوشید و سپس بخواهید از درآوردن آن لذت ببرید!

ادامه فصل 3 در بخش بعدی ...


قبلی : ترجمۀ کتاب روش ساده ترک سیگار نوشتۀ آلن کار : فصل 2 . روش ساده (2)

بعدی : ترجمۀ کتاب روش ساده ترک سیگار نوشتۀ آلن کار : فصل 3 . چرا ترک کردن سخت است؟ (2)

نمایش دیدگاه ها (0 دیدگاه)

دیدگاه خود را ثبت کنید:

انتخاب تصویر ویرایش حذف
توجه! حداکثر حجم مجاز برای تصویر 500 کیلوبایت می باشد.