تا آنجا که بیاد می آورم، هر وقت که خیلی سریع از سرِ جایم بلند می شدم و می ایستادم لکه هایی سفید رنگ در برابر چشمان من برق می زدند، مخصوصاً این اتفاق هنگامی که در حمام بودم بیشتر می افتاد. همراه با آن کمی احساس سرگیجگی و سیاهشدن داشتم. من هرگز آنها را به سیگار کشیدن مرتبط نمی دانستم. در حقیقت من کاملاً متقاعد شده بودم که یک امر عادی است و هر شخص دیگری نیز باید مشابه این مساله را داشته باشد. تا اینکه حدود پنج سال پیش وقتی که یک سیگاری سابق دیگر مشکلی مشابه آن را به من اطلاع داد و من متوجه شدم که مدتهاست دیگر آن مشکل را ندارم.





ممکن است از این صحبتهای من نتیجه بگیرید که من یک آدم متوهم و خیالی هستم. من ایمان دارم که وقتی که سیگاری بودم این مسائل را داشتم. یکی از شیطانی ترین چیزها در مورد سیگار کشیدن اینست که ما را فریب می دهد تا باور کنیم نیکوتین به ما شجاعت می دهد، در حالی که در واقعیت نیکوتین به تدریج و به صورت کاملاً نامحسوس شجاعت ما را نابود می کند. هنگامی که از پدرم شنیدم آرزو ندارد تا 50 سالگی زندگی کند، شوکه شدم. بیست سال بعد از آن متوجه شدم که خود من هم به چنین احساس دچار شده ام. شما ممکن است نتیجه گیری کنید که این فصل یکی از موارد ضروری یا غیر ضروری است، و یا پر از عذاب و دلتنگی است. من به شما قول می دهم که کاملاً برعکس آن است. وقتی کودک بودم از مرگ می ترسیدم. من باور داشتم که سیگار کشیدن این ترس را از بین می برد. شاید هم این کار را کرد. اما در نهایت آن ترس من را با چیزی بی نهایت بدتر جایگزین کرد: ترس از زندگی!

در حال حاضر ترس از مرگ دوباره به وجود من بازگشته است. البته این مرا ناراحت نمی کند. چون می دانم که وجود ترس از مرگ به این دلیل است که از زندگی ام خیلی لذت می برم. من بیشتر از دوران کودکی در مورد ترس از مرگ به فکر فرو نمی روم. من آنقدر مشغول زندگی هستم که دیگر تقریباً تمام وقتم پر است. حتی اگر شانس علیه زنده ماندن من 100 باشد، باز هم تلاش خودم را خواهم کرد. من تصمیم دارم تا از تک تک این لحظات ارزشمند لذت ببرم!

دو مزیت دیگر در مورد سلامتی هستند که تا زمانیکه سیگار را ترک نکرده بودم برایم اتفاق نیفتاده بودند. یکی این بود که هر شب کابوس های تکراری می دیدم. همیشه در خواب می دیدم که مورد تعقیب قرار می گیرم! دلیل دقیقش را نمی دانم، اما تصور من بر اینست که بدلیل کمبود نیکوتین در بدن، ممکن است در طول شب این احساس نا امنی در ضمیر ناخودآگاه من بوجود آمده باشد. الان تنها کابوسی که گاهی اوقات می بینم اینست که دوباره شروع به سیگار کشیدن کرده ام. این رویا در بین سیگاری های قدیم یک کابوس رایج است. برخی ها نگران هستند چون هنوز ممکن است ضمیر ناخود آگاهشان برای کشیدن سیگار تلاش می کند. اصلاً در موردش نگران نباشید. از آنجا که این یک کابوس است، می توان نتیجه گرفت که شما الان بسیار خوشحال هستید که سیگار نمی کشید. پس از هر کابوس، وقتی که از خواب بیدار می شوید یک ناحیۀ گرگ و میشی وجود دارد که هنوز نمی دانید که آیا این یک فاجعۀ واقعی بوده است یا نه؟ اما بزودی متوجه می شوید که فقط یک رویا بوده است.

ادامۀ فصل 17 در بخش بعدی ...

---

قبلی : ترجمۀ کتاب روش ساده ترک سیگار نوشتۀ آلن کار : فصل 17 . سلامتی (6)

---

بعدی : ترجمۀ کتاب روش ساده ترک سیگار نوشتۀ آلن کار : فصل 17 . سلامتی (8)