لحظۀ وحی (لحظۀ مکاشفه) معمولاً سه هفته بعد از ترک سیگار اتفاق می افتد. آسمان روشنتر به نظر می رسد، و لحظه ای است که شسشتشوی مغزی به صورت کامل پایان می یابد، در آن هنگام، به جای اینکه به خودتان بگویید نیازی به سیگار کشیدن ندارید، شما ناگهان در می یابید که آخرین نخ وابستگی شما به سیگار پاره شده است، و شما می توانید از بقیۀ زندگی تان بدون اینکه نیازی به سیگار کشیدن داشته باشید لذت ببرید. معمولاً از این زمان به بعد است که به سایر سیگاری ها از روی ترحم و دلسوزی نگاه می کنید.





افرادیکه با استفاده از روش مبتنی بر ارادۀ قوی سیگار را ترک می کنند، معمولاً این لحظه را تجربه نمی کنند، اگر چه آنها هم از بابت اینکه سیگاری سابق هستند، خوشحالند، اما آنها در طول زندگی شان همیشه این باور را با خودشان حمل می کنند که فداکاری کرده اند و قربانی داده اند.

هر چقدر بیشتر سیگار کشیده باشید، این لحظه برای شما شگفت انگیزتر خواهد بود، جالب است بدانید این لحظه به اندازه یک عمر زندگی طول می کشد.

من فکر می کنم که در طول زندگی ام خیلی خوش شانس بوده ام و لحظات شگفت انگیز زیادی داشته ام، اما شگفت انگیزترین آنها "لحظۀ وحی" بوده است. با وجود تمامی نکات برجسته دیگر در زندگی من، با وجودیکه می توانم به خاطر بیاورم چقدر لحظات شادی بوده اند، من هرگز نمی توانم هیچ احساس دیگری را با این لحظه مقایسه کنم. من هرگز نمی توانم بیشتر از این لذت ببرم که دیگر نیازی به سیگار کشیدن ندارم. امروزه اگر در جایی با اُفت روحیه مواجه شوم و نیاز به تقویت داشته باشم، فقط کافیست به این فکر کنم که چقدر دوست داشتنی است که دیگر در دام آن علفهای هرز نیستم. نیمی از افرادی که بعد از ترک سیگار با من تماس گرفته اند، دقیقاً چیز مشابهی را به من گفته اند، و اعلام داشته اند که حیرت انگیزترین رویداد زندگی شان را تجربه کرده اند. آه! چه لذتی منتطر شماست!

با استفاده از بازخورد هایی که طی 12 سال گذشته داشته ام، هم از بازخوردهای راجع به کتاب و هم از بازخوردهایی که در مشاوراتم دریافت نموده ام، این را آموخته ام که در بسیاری از موارد "لحظۀ وحی" همیشه دقیقاً سه هفته بعد از ترک پیش نمی آید، در خیلی موارد در همان چند روز اول ترک به "لحظۀ وحی" می رسند.

در مورد شخص خودم، قبل از اینکه آخرین سیگارم را خاموش کنم این لحظه برایم پیش آمد، و در خیلی موارد در جلسات مشاورۀ خصوصی ام، حتی قبل از اینکه جلسه را به پایان ببرم، فرد سیگاری چیزی شبیه این را به من می گفت: "آلن، دیگر لازم نیست حتی یک کلمۀ دیگر بگویی. می توانم همه چیز را به وضوح ببینم، می دانم که دیگر هرگز سیگار نخواهم کشید." در جلسات گروهی، من آموخته ام که این لحظه برای سیگاریها بدون اینکه حتی یک کلمه حرف بزنند، اتفاق می افتد. از روی نامه هایی که دریافت کرده ایم، همچنین آگاه هستم که خیلی ها این لحظه را در کتاب تجربه کرده اند.

ادامۀ فصل 39 در بخش بعدی ...

---

قبلی : ترجمۀ کتاب روش ساده ترک سیگار نوشتۀ آلن کار : فصل 38 . آیا باید از موقعیت های وسوسه زا اجتناب کرد؟ (2)

---

بعدی : ترجمۀ کتاب روش ساده ترک سیگار نوشتۀ آلن کار : فصل 39 . لحظۀ وحی (2)