خوش آموز درخت تو گر بار دانش بگیرد، به زیر آوری چرخ نیلوفری را


معانی برخی از افعال چند قسمتی انگلیسی

معانی برخی از افعال چند قسمتی انگلیسی
نویسنده : امیر انصاری
بخش زیادی از زبان انگلیسی از افعال چند قسمتی (phrasal verb) تشکیل شده است. باید توجه داشته باشید که این نوع افعال را نمی توان صرفاً به صورت کلمه به کلمه معنا کرد و باید معنا و مفهوم کلی آن را لحاظ کرد. حتی در بسیاری از مواقع معانی این افعال چند قسمتی هیچ مناسبت مشترکی با معانی تک به تک آنها ندارد. در اینجا سعی داریم تا لیستی از افعال چندقسمتی را همراه با معانی فارسی آنها ارائه کنیم. در مورد هر کدام از این موارد اگر معنی بهتر و روانتری سراغ داشتید بسیار خوشحال می شویم اگر از طریق درج دیدگاه ما را در بهبود این ترجمه ها یاری رسانید. این نوشتار مدام به روز رسانی می گردد ...

نرم افزار سامانه مودیان راهکار



in one swell foop


با یک ضربت
در یک مرحله
دفعتاً و ناگهانی

واژۀ in one swell foop در اصل one fell swoope بوده است که اولین بار توسط شخصی بنام William Archibald Spooner به دلیل اینکه طنز گونه باشد اینگونه تغییر یافته است.

Take my word for it


در این مورد حرف من را قبول کنید.

zeroing in on


تمام توجه خود را معطوف به شخص یا چیز خاصی کردن
چیزی را نشانه گیری کردن
روی چیزی زوم کردن
با تفنگ یا دوربین چیزی را هدف قرار دادن

keep your shirt on


آرام باشید
عصبانی نشوید

there you have it


به همین سادگی

get down to the nitty-gritty


رفتن به سراغ موضوع اصلی
بریم سراغ اصل مطلب

cut to the chase


به سراغ اصل مطلب رفتن

plug and chug


هر چیز روتین و تکراری که نیاز به فکر کردن نداشته باشد. (مخصوصاً اینکه شامل مسأله های ریاضی باشد). این عبارت به جایگذاری یک متغیر \(\text{"x"}\) (\(\text{plug}\)) درون یک معادله و بدست آوردن نتیجه \(\text{"y"}\) (\(\text{chug}\)) ، اشاره دارد. برخی از معلم های ریاضی، به وفور از این عبارت استفاده می کنند تا به مسأله های جبری که به طرز مسخره ای ساده هستند، اشاره کنند.

deal with something


انجام اقدامات لازم برای انجام کاری، مخصوصاً حل کردن یک مسأله
رسیدگی به چیزی
پرداختن به موضوعی

well-duh


یک اصطلاح عامیانه به معنای بدیهی بودن، واضح بودن، مشخص بودن

To be perfectly frank


اگر بخواهم واقعاً رُک باشم
اگر بخواهم کاملاً صادق باشم

plugging in


متصل کردن
به پریز وصل کردن
در ریاضی به معنای جایگذاری اعداد در متغیرها می آید

hall of fame


تالار مشاهیر

Moral of the Story


نتیجۀ اخلاقی داستان

go hand in hand


با یکدیگر رُخ می دهند
ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند

all things being equal


اگر همه چیز طبق انتظار پیش برود

On top of all that


علاوه بر همۀ اینها

relate back to


به چیزی (در گذشته) مرتبط است

variety is the spice of life


تنوع نمک زندگی است.

bear with me


من را تحمل کنید
شکیبایی کنید

in a sense


به یک معنا
به لحاظی
به جهاتی

loosely speaking​


زمانی به کار می رود که شما چیزی را تخمینی می گویید و نه دقیق

speaking of someone/something


در ارتباط با موضوع مورد بحث

here goes


بیا شروع کنیم
هر چه بادا باد
هر چه پیش آید خوش آید

Hold on to your hat


خودتان را برای بقیۀ ماجرا آماده کنید
آماده باشید

get around something


پیدا کردن راهی برای حل کردن یک مسأله یا دور زدن آن

voilà


بفرمایید!
این هم خدمت شما!

flight of stairs


پلکان

stairstep


یک مرحله از پلکان
یک گام از پلکان

don’t sweat it


نگران نباشید

work out


حل کردن

slog through


تقلای سخت برای پیشرفت در چیزی
پیشروی کُند همراه با کوشش فراوان در چیزی

take a peek at (someone or something)


به چیزی یا کسی دزدکی نگاهی انداختن
یک نگاه سریع و اجمالی به چیزی یا کسی انداختن

rest on your laurels


به موفقیتهای فعلی قانع بودن
به دستاوردهای فعلی قانع بودن

No pain, no gain


نابرده رنج گنج میسر نمی شود

No guts, no glory


نابرده رنج گنج میسر نمی شود

Just about


تقریباً

have something against someone/something


چیزی یا کسی را به دلیل خاصی دوست نداشتن یا نپذیرفتن

gird your loins


برای مواجهه با چیزی آماده شوید

be/feel honour bound to do something


احساس می کنید یا باید کاری را انجام دهید، زیرا از نظر اخلاقی درست است

get something straight


چیزی را بدرستی درک کردن
چیزی را به درستی فهمیدن

At no point


هرگز
تحت هیچ شرایطی

a walk in the park


خیلی آسان
چیزی که انجامش خیلی آسان باشد و در عین حال کار خوشایندی هم باشد

get to it


به آن برسیم
به آن بپردازیم
به سراغ آن برویم

sum up


خلاصه کردن
خلاصه نمودن

got it


فهمیدم
متوجه شدم

In words


به زبان ساده

in a nutshell


به طور خلاصه

in other words


به عبارت دیگر

get a handle on (something)


درک کردن چیزی

level out


همسطح می شود
یکنواخت می شود
دیگر بالا یا پایین نمی رود

this vale of tears


این عبارت یک اصطلاح مسیحی است و به جهانی که در آن زندگی می کنیم که به شکلی اندوهناک و همراه با دشواری اشاره دارد

get/have something under your belt


بدست آوردن چیزی مهم و سودمند
تجربه کردن یا موفق شدن در چیزی، و اکنون بخشی از تجربۀ شما شدنِ آن چیز

crank out something


تولید انبوه چیزی مانند آنچه که دستگاه های صنعتی تولید می کنند

plucking out


برداشتن
بیرون کشیدن

as far as I’m aware


تا آنجا که من اطلاع دارم

Derive You Crazy


شما را دیوانه کند

bottom out


رسیدن به پایینترین نقطه در یک وضعیت در حال تغییر، قبل از اینکه هیچ بهبودی آغاز گردد

(as) clear as mud


درکش بسیار سخت است

do the trick


به نتیجۀ لازم برساند

that does it


همش همین بود
تمام شد

it’ll do


کار را راه می اندازد
کفایت می کند

Ivory Tower


برج عاج

down-to-earth


به صورت عملی
منطقی
واقعی
دوستانه

honest-to-goodness


واقعی
صحیح

Bang for the buck


بدست آوردن بیشترین ارزش ممکن با میزان معینی پول

commonsense


درک عام
حس مشترک
فهم عمومی و رایج

a glutton for punishment


شخصی که همیشه مشتاق انجام کارهای سخت یا ناخوشایند است

mumbo jumbo


سخنان نامفهوم

put the pedal to the metal


پدال گاز را تا آخر فشار دهید
تا می توانید سریع رانندگی کنید

crystal clear


شفاف و بدون ابهام بودن
مثل روز روشن بودن

get the hang of something


چگونگی انجام کاری را آموختن، مخصوصاً اگر آن کار ساده و واضح نباشد
قلق انجام چیزی را بدست آوردن

every so often


هر از گاهی

go on with something


ادامه دادن یا پیش رفتن، مخصوصاً با وجود مشکلات و چالش ها

drop the ball


اشتباه کردن (مخصوصاً اشتباه حاصل از بی دقتی یا کار احمقانه ای کردن)
سوتی دادن

ballpark estimate


برآورد تخمینی

take care of business


انجام آنچه باید انجام شود

the other way around


در موقعیت مخالف
در جهت مخالف
در ترتیب مخالف

This is common sense


این یک چیز بدیهی است

it follows that


نتیجه می گیریم که
نتیجه می شود که
بنابراین
در نتیجه

if you were to


اگر قرار باشد تا

it beats me


من نمی دانم
من درک نمی کنم

make a fuss / kick up a fuss


شکایت کردن یا عصبانی شده در مورد چیزی، مخصوصاً وقتیکه ضرورتی نداشته باشد
غرولند کردن

Now that is something


حالا این شد یه چیزی

spare someone the details


نگفتن تمامی جزئیات به کسی زیرا بسیار خسته کننده، شخصی، یا ناخوشایند است

plugged up


مسدود شدن
پر شدن
مسدود یا پر شدن به نحویکه هیچ چیزی نتواند از آن عبور کند

fancy-pants


بالاتر و باکلاس تر از بقیه بودن با شیوه ای نمایشی (با تظاهر)

cross your fingers


بسیار امیدوار بودن بابت اینکه چیزی رُخ بدهد

comes in handy


در دسترس است
سودمند است

it looks pretty cool


بسیار جالب به نظر می رسد

There's nothing to it


به همین سادگی
هیچ چیز خاصی در موردش وجود ندارد

There's not much to it


به همین سادگی
هیچ چیز خاصی در موردش وجود ندارد

That's all there is to it


به همین سادگی
هیچ چیز خاصی در موردش وجود ندارد

Oh sure


آه البته
حتماً
مطمئناً
بله البته

the real McCoy


اصلی
بهترین مثال از چیزی

on top of that


علاوه بر آن

Look at it this way


اینطور به مسأله نگاه کنید
این گونه به مسأله نگاه کنید

this is the case


این صحیح است
این برقرار است

down-and-dirty


رفتار ناخوشایند یا غیرصادقانه
پایین و کثیف

go over


مرور کردن
بررسی کردن

turns out


معلوم می شود

sweep out


زدودن گرد و غبار، کثیفی و ...، از روی چیزی، با استفاده از یک جارو یا قلم مو
هل دادن، حمل کردن، یا بالا بردن کسی یا چیزی با زور زیاد
گسترش دادن

Sound the trumpets


شیپورها را به صدا در بیاورید

super-duper


عالی
فوق العاده خوب

natural-born


قادر به انجام دادن چیزی بخوبی، فوراً یا در اولین مرتبه
به صورت مادرزاد اینکاره بودن

off the hook


فرار کردن از یک وضعیت دشوار

brace yourself


خودتان را به صورت ذهنی و فیزیکی برای چیزی آماده کنید

in all seriousness


با تمام جدیت
بدون شوخی

beat a dead horse


تلاش بیهوده کردن برای چیزی که هیچ شانس موفقیتی در آن نیست
آب در هاون کوبیدن

put something off


تصمیم گرفتن برای به تاخیر انداختن یک رویداد یا فعالیت
موکول کردن به زمان دیگری

no-brainer


بدیهی
چیزی که آنقدر واضح است که نیاز به فکر کردن ندارد
شکی درش نیست

Tweak


تغییر دادن
پیچاندن

keep your eyes peeled/skinned


با دقت مراقب چیزی یا کسی بودن
هشیار باشید
چشمانتان را باز کنید

coming full circle


(پس از تغییرات زیاد) به وضع پیشین بازگشتن
به وضعیت اولیه بازگشتن

any old


برای نشان دادن اینکه کسی یا چیزی خاص یا غیرمعمول نیست

go for it


انجام کارهای لازم برای رسیدن به چیزی
هر کاری که لازم است انجام دهید

combo method


روش ترکیبی


it wouldn’t hurt


کمک خواهد کرد
به شما صدمه ای نخواهد زد
اگر آن را کنید خوب خواهد بود
انجام آن چیز ضرری ندارد

to lay it on thick/to lay it on


اغراق کردن در یک اظهار، تجربه، یا احساس، به منظور تحت تاثیر قرار دادن افراد
مبالغه کردن

cut to the chase


پرداختن به اصل مطلب
صحبت کردن یا رفتار کردن در مورد بخشهای مهم یک موضوع و هدر ندادن زمان با چیزهایی که مهم نیستند

the nuts and bolts


حقایق کاربردی در مورد یک چیز خاص به جای نظریه ها یا ایده ها در مورد آن

keep (something) straight (in one's mind/head)


واضح کردن جزئیات چیزی در ذهن کسی، قادر بودن به درک چیزی به صورت شفاف و جامع

run through


فعالیت اجرا یا انجام چیزی از آغاز تا پایان به منظور تمرین کردن آن

the whole enchilada


کل چیز
یک واژۀ عامیانه برای اشاره به هر بخش از یک چیز یا موقعیت چند وجهی که با یکدیگر به عنوان یک کل در نظر گرفته شده اند

go down a list


پیمایش یک لیست از بالا به پایین
بررسی تک تک موارد موجود در یک لیست از بالا به پایین

do the ... thing


مشغول شدن به نوعی از رفتار که معمولاً مرتبط با شخص یا چیزی باشد
درگیر شدن با چیزی
انجام دادن کارهای مرتبط با یک چیز خاص

end up


در نهایت
در پایان

Here goes


من می خواهم این کار را امتحان کنم
هر چه بادا باد!
بزن بریم!

go round in circles/go around in circles


گیر افتادن در یک حلقه
دور باطل زدن

lop off


بریدن
جدا کردن
قطع کردن
کوتاه کردن
بریدن چیزی از چیزی دیگر با یک حرکت صاف
کاهش دادن چیزی

cakewalk


چیزی که بدست آوردنش بسیار ساده باشد

as well as


همچنین
و نیز
بعلاوه

as much as


به اندازۀ
به همان اندازه که

Desperate Times Call for Desperate Measures


هنگامی که این جمله را می گویید، منظور شما اینست که اقداماتی که در حالت عادی شدید و افراطی به نظر می آیند در طول سختی مناسب می باشند.

look up


جستجو کردن
نگاه کردن

by the time


وقتی که
زمانی که

take it from there


از آن به بعدش را پیش ببرید
بدست گرفتن کنترل کاری که توسط شخص دیگری آغاز شده است و ادامه دادن بقیۀ آن

be home free


اطمینان از موفقیت در چیزی به این دلیل که مشکل ترین بخش آن را انجام داده اید

all the way


تا جای ممکن
کاملاً

all the way down the line/all along the line


در هر مرحله
در هر نقطه
در هر لحظه

almost certainly


تقریباً به طور قطع
قریب به یقین

look back at/on


فکر کردن به رویدادهای گذشته

look back


فکر کردن یا به یاد آوردن آنچه که در گذشته رخ داده است

how about that


برای تاکید بر روی اینکه چیزی تعجب آور است، استفاده می شود

come up with something


پیشنهاد کردن یا فکر کردن به یک ایده یا برنامه
کشف کردن
بدست آوردن
به نتیجه ای رسیده
راه حل ارائه دادن
راه حل پیشنهاد دادن

Do you see why


آیا میدونی چرا

two peas in a pod


دو نخود در یک غلاف
از این اصطلاح برای بیان اینکه دو شخص یا دو چیز بسیار به یکدیگر شبیه هستند استفاده می شود معادل فارسی آن می تواند سیبی که از وسط دو نیم شده باشد

slice up


برش زدن چیزی به چندین یا تعداد زیادی تکه
تقسیم کردن چیزی با بریدن آن به برش ها

Get used to


عادت کردن

tack on something


افزودن یک چیز اضافه

just think


فکر کن (با تعجب گفته می شود مانند اینکه تصور کن، یه لحظه فکر کن، و ...)
شما هنگامی این را می گویید که توسط چیزی هیجان زده، مجذوب، یا شوکه می شوید، و می خواهید شخصی که مشغول صحبت با او هستید نیز همین احساس را پیدا کند
برای درخواست تصور کردن یا در نظر گرفتن چیزی از کسی استفاده می شود

roll something over


انتقال چیزی مانند مقداری پول از یک مکان به مکانی دیگر



...






نمایش دیدگاه ها (0 دیدگاه)

دیدگاه خود را ثبت کنید:

انتخاب تصویر ویرایش حذف
توجه! حداکثر حجم مجاز برای تصویر 500 کیلوبایت می باشد.


دسته بندی مطالب خوش آموز