نویسنده : امیر انصاری

A

• همیشه، اغلب، الان، به ندرت، همچنین، از قبلاً، همه، معمولاً، گاهی اوقات، هرگز، به ندرت، همین الان، هنوز، هر دو
  
• برادرم هرگز با من صحبت نمی کند.
  
• او همیشه دیر می کند.
  
• آیا اغلب به رستوران می روید؟
  
• گاهی اوقات بیش از حد می خورم.
  
• فراموش نکن که به لورا تلفن کنی. قبلاً به او تلفن زده ام.
  
• من سه خواهر دارم. آنها همگی ازدواج کرده اند.
  

B

• من همیشه صبح قهوه می نوشم.
  
• هلن اغلب به لندن می رود.
  
• شما گاهی اوقات غمگین به نظر می آیید.
  
• آنها معمولاً ساعت 7 شام می خورند.
  
• ما به ندرت تلویزیون تماشا می کنیم.
  
• ریچارد یک فوتبالیست خوب است. او تنیس و والیبال هم بازی می کند.
  
• من سه خواهر دارم. آنها همگی در لندن زندگی می کنند.
  
• من همیشه خسته ام.
  
• آنها هرگز در طول روز در خانه نیستند.
  
• معمولاً اینجا در زمستان خیلی سرد است.
  
• وقتی که بچه بودم، اغلب دیر به مدرسه می رسیدم.
  
• لورا کجاست؟ او هنوز در رختخواب است.
  
• من دو برادر دارم. هر دوی آنها پزشک هستند.
  

C

• من همیشه به یادت خواهم بود.
  
• اینجا اغلب باران نمی بارد.
  
• آیا معمولاً با خودرو به محل کارت می روی؟
  
• من هرگز نمی توانم کلیدهایم را پیدا کنم.
  
• آیا تابحال در مصر بوده اید؟
  
• لورا کجاست؟ او تازه بیرون رفته است.
  
• همۀ دوستانم به سینما رفته اند.