خوش آموز درخت تو گر بار دانش بگیرد، به زیر آوری چرخ نیلوفری را


Listening 3.15 - 3.19 - 3.33

Listening 3.15 - 3.19 - 3.33
نویسنده : امیر انصاری
در اینجا متن فایل های صوتی Listening 3.15 - 3.19 - 3.33 از کتاب American English File 1 را همراه با ترجمۀ آن و همینطور خود فایل صوتی اش در اختیار دارید.

سیستم یکپارچۀ سازمانی راهکار



\(\text{3.15}\)

Listening 3.15 - 3.19 - 3.33

راب: هی، جنی!
جنی: اوه، سلام راب. این قهوه برای منه؟
راب: بله. یک دبل اسپرسو.
جنی: اوه، واو، متشکرم. خیلی لطف کردی.
راب: قابلی نداشت. آیا با دنیل جلسه ای داری؟
جنی: بله، یک جلسۀ دیگه. و تو؟
راب: منم می خواهم به دفتر بروم. بیست دقیقه بعد یک مصاحبه دارم.
جنی: اوه جداً؟ با کی؟
راب: یک کارگردان تئاتر.
جنی: جالب به نظر میاد.
راب: جلسۀ شما با دنیل چه ساعتیه؟
جنی: نه و نیم.
راب: اوه!
جنی: اوه، نه. خوبی؟ متاسفم!
راب: من خوبم!
جنی: من جداً متاسفم. تو نمی تونی این پیراهن رو برایم مصاحبه بپوشی!
راب: نگران نباش، اونجا یک فروشگاه پوشاک است. می تونم یک لباس جدید بخرم.
جنی: اوکی. بهت کمک می کنم یک لباس انتخاب کنی.
جنی: اوه، تلفنم زنگ می خوره. متاسفم، باید این تماس رو جواب بدم. آنجا (داخل لباسفروشی) می بینمت؟
راب: اوکی.

\(\text{3.19}\)

Practical English: Episode 2 In a clothing store Listening 3.15 - 3.19 - 3.33
اِدی: خوب جنی، نظرت راجع به لندن چیه؟
جنی: دوستش دارم، ادی. خیلی باحاله!
اِدی: در مورد افراد داخل دفتر چطور؟
جنی: آنها واقعاً خوب هستند. و خیلی مودبند!
اِدی: الان داری چکار می کنی؟ در دفتر نیستی. من می توانم صدای ترافیک را بشنوم.
جنی: درست همین الان؟ بیرون یک فروشگاه پوشاک مردانه ایستاده ام.
اِدی: تو چی؟
جنی: منتظر راب هستم.
اِدی: راب کیه؟ آیا الان یک دوست پسر جدید داری؟
جنی: احمق نباش. اون فقط یکی از افراد دفتره. مشغول خریدن یک پیراهن جدیده.
اِدی: یه دقیقه صبر کن. پس الان بیرون یک فروشگاه پوشاک مردانه منتظر یک نفر با نام راب هستی؟
جنی: بس کن. الان وقت ندارم همش رو توضیح بدم. اوه، اون الان اینجاست. من باید برم.
اِدی: اوکی. خوش بگذره.
جنی: خداحافظ ادی. دوست دارم.
راب: خوب، نظرت چیه؟
جنی: جدی نمی گی!
راب: مشکل چیه؟ پیراهن جدید منو دوست نداری؟
جنی: به هیچ وجه! تو نمی تونی اون رو در یک مصاحبه بپوشی! یالا، بیا برگردیم داخل مغازه و عوضش کنیم.
راب: اوکی.

\(\text{3.33}\)

Listening 3.15 - 3.19 - 3.33
مصاحبه کننده: چه زمانی (چه ساعتی) از روز محبوب توست؟
مارتین: بستگی دارد. در طول هفته ساعت هفت شب، زیرا آن موقع از کار به خانه می رسم و موقعی است که می توانم استراحت کنم. اما در آخرهفته، زمان محبوب من، موقع صبحانه است. یک صبحانۀ مفصل می خورم، و زمان کافی برای خواندن روزنامه ها و گوش دادن به رادیو دارم.
مصاحبه کننده: چه روزی از هفته محبوب توست؟
مارتین: روز محبوب من جمعه است، زیرا می دانم که آخر هفته نزدیک است.
مصاحبه کننده: ماه محبوب تو چه ماهی است؟
مارتین: احتمالاً مِی. آن موقع هوا شروع به گرم شدن می کند و غروب ها طولانی اند.
مصاحبه کننده: فصل محبوب شما چیست؟
مارتین: بهار، زیرا بدین معناست که بالاخره زمستان تمام شد. من دوچرخه سواری را دوست دارم، و بهار موقعی عالی برای دوچرخه سواری است - نه خیلی گرم و نه خیلی سرد است.
مصاحبه کننده: تعطیلات محبوبت چیست؟
مارتین: احتمالاً شب سال جدید، زیرا نیازی نیست در مورد خریدن هدایای جدید یا پختن ناهار مفصل نگران باشی، و همه سرحالند.

نمایش دیدگاه ها (0 دیدگاه)

دیدگاه خود را ثبت کنید:

انتخاب تصویر ویرایش حذف
توجه! حداکثر حجم مجاز برای تصویر 500 کیلوبایت می باشد.