خوش آموز درخت تو گر بار دانش بگیرد، به زیر آوری چرخ نیلوفری را


book 4000 essential english words 1 - Unit 2 - Word List

book 4000 essential english words 1 - Unit 2 - Word List
حتما Unit 1 لغت های آن را بارها و بارها تکرار کنید و به آن تسلط پیدا کنید تا رفته رفته وقتی به Unit های بعد و حتی کتاب های بعد که می رسید، اشراف شما به کلمات و جملات بیشتر شود. در بخش اول از Unit دوم به Word List آن می رسیم. تمامی لغات این Unit همراه با ترجمه و فایل صوتی در اختیار شما دوستان است.

نرم افزار سامانه مودیان راهکار




4000 essential english words appendix

adventure
An adventure is a fun or exciting thing that you do.
-►Riding in the rough water was an adventure.


ماجراجویی، اتفاق
ماجراجویی امری تفریحی یا مهیجی است که انجام می دهید.
سواری در آب خروشان یک ماجراجویی بود.


approach
To approach something means to move close to it.
-► The boy approached his school.

دسترسی، نزدیک شدن

به معنی نزدیک شدن به چیزی است.
پسر به مدرسه اش نزدیک شد.


carefully
Carefully means with great attention, especially to detail or safety.
-►The baby carefully climbed down the stairs.

با دقت
دقت به معنی توجه زیاد است، به ویژه برای جزئیات یا امنیت.
بچه با احتیاط از پله ها پایین رفت.


chemical
A chemical is something that scientists use in chemistry.
-► The scientist mixed the chemicals.

شیمیایی
ماده شیمیایی چیزی است که دانشمندان در شیمی از آن استفاده می کنند.
دانشمند مواد شیمیایی را ترکیب کرد.


create
To create means to make something new.
-►She created an igloo from blocks of snow.

ایجاد کردن
به معنی ساختن چیز جدیدی است.
او با بلوک های برفی یک کلبه(برفی، اسکیمویی) درست کرد.


evil
Evil describes something or someone bad or cruel, not good.
-► The evil figure scared us all.

شر، مضر، شیطانی
اویل، کسی یا چیزی را وصف می کند بد یا ظالم است. خوب نیست.
چهره شیطانی همه ما را ترساند.


experiment
An experiment is a test that you do to see what will happen.
-► The student did an experiment in science class.

تست، آزمایش
کاری که شما انجام می دهید تا ببینید چه می شود.
دانش آموز در کلاس علوم یک آزمایش انجام داد.

kill
To kill someone or something is to make them die.
-►I killed the fly with a fly swatter.

کشتن
کشتن کسی یا چیزی به معنی مرگش است.
من مگس را با مگس کش کشتم.


laboratory
A laboratory is a room where a scientist works.
-►My mother works in a laboratory.

لابراتوار، آزمایشگاه
آزمایشگاه اتاقی است که یک دانشمند در آن کار می کند.
مادرم در یک آزمایشگاه کار می کند.


laugh
Laugh is the sound made when someone is happy or a funny thing occurs
-►The sound of their laugh filled the room.

خندیدن
خنده، صدایی که وقتی کسی خوشحال است یا اتفاق بامزه ای رخ می دهد.
صدای خنده هایشان اتاق را پر کرده بود.

4000 essential english words appendix

loud
If a sound is loud, it is strong and very easy to hear.
-►The man’s voice was so loud that we all could hear him.

بلند
اگر صدایی بلند است، قوی است و شنیدنش بسیار آسان است.
صدای مرد خیلی بلند بود که همه توانستیم آن را بشنویم.


nervous
When a person is nervous, they think something bad will happen.
-► The boy became nervous when he heard the news.

عصبی
وقتی کسی عصبی است فکر می کند رویداد بدی رخ خواهد داد.
پسر وقتی اخبار را شنید عصبی شد.


noise
A noise is an unpleasant sound.
-►The crying baby made a loud noise.

خش خش، سر و صدا
سر و صدا یک صدای ناخوشایند است.
بچه گریان سر و صدای بلندی به پا کرد.


project
A project is a type of work that you do for school or a job.
-► His afternoon work project was to paint the room green.

پروژه
یک پروژه نوعی کار است که برای مدرسه یا شغلی انجام می دهید.
پروژه کاری بعد از ظهر رنگ کردن اتاقش به سبز بود.


scare
To scare someone is to make them feel afraid.
-►My uncle was scared by what he saw in the room.

ترسیدن، بیم
ترساندن دیگران باعث می‌شود که آن‌ها احساس ترس کنند.
عمو(دایی) من از چیزی که در اتاق دید ترسیده بود.


secret
A secret is something that you do not tell other people.
-► The two boys were sharing a secret.

راز
راز چیزی که شما به دیگران نمی گویید.
دو پسر رازی با هم سهیم بودند.


shout
To shout is to say something loudly.
-►My boss shouted at me because I was late for work.

جیغ، داد
فریاد، چیزی است که با صدای بلند بگویید.
رئیسم سرم داد زد چون دیر به سرکار رسیده بودم.



smell
To smell something means to use your nose to sense it.
->The two friends smelled the flower.

بو
از بینی برای احساس چیزی استفاده کنید.
دو دوست گل را بو کردند.


terrible
If something is terrible, it is very bad.
-► The way he treated his classmate was terrible.

وحشتناک
اگر چیزی وحشتناک است، خیلی بد است.
طرز رفتار او با همکلاسیش وحشتناک بود.



worse
If something is worse, it is of poorer quality than another thing.
-►Business was worse this month than last month.

وخیم، بد
اگر چیزی بد باشد، کیفیت آن کمتر چیز دیگر است.
بیزینس در این ماه به نسبت ماه قبل بدتر بود.

نمایش دیدگاه ها (0 دیدگاه)

دیدگاه خود را ثبت کنید:

انتخاب تصویر ویرایش حذف
توجه! حداکثر حجم مجاز برای تصویر 500 کیلوبایت می باشد.