خوش آموز درخت تو گر بار دانش بگیرد، به زیر آوری چرخ نیلوفری را


book 4000 essential english words 1 - Unit 6 - Word List & Exercise

book 4000 essential english words 1 - Unit 6 - Word List & Exercise
در این مطلب به ترجمه لغات و واژگان Unit 6 میرسیم. پس از ترجمه به سراغ سوالات تمرینی این درس رفته و بدانها پاسخ دهید. پاسخ نام سوالات هم در انتهای مطلب قرار داده شده است که جواب های خود را با آن مقایسه کنید.

سیستم یکپارچۀ سازمانی راهکار




4000 essential english words

advantage
An advantage is something that helps you.
-►Being tall is an advantage to a basketball player.

مزیت
چیزی است که به شما کمک می کند.
برای یک بازکن بسکتبال قد بلند داشتن یک مزیت است.

cause
To cause is to make something happen.
-►The cold weather caused her to get sick.

سبب، علت
علت، چیزی است که موجب رخ دادن اتفاقی میشود.
هوای سرد موجب شد او مریض شود.

choice
A choice is the act or possibility of picking something.
-►I had my choice of five doors to open.

انتخاب
عمل یا امکان انتخاب چیزی است.
من انتخاب خودم را برای باز کردن 5 در داشتم.

community
A community is a group of people who live together.
-►The kids from my community usually play together.

جامعه، اجتماع
جامعه گروهی است از مردم که با هم زندگی می کنند.
کودکان جامعه من معمولا با هم بازی می کنند.

dead
To be dead is to not be alive.
-►A dead person is usually buried in the ground.

مرده
مردن به معنی زنده نبودن است.
مرده معمولا در زمین دفن می شود.

distance
The distance between two things is how far it is between them.
-►The distance between the Earth and the Moon is 384,400 kilometers.

فاصله
فاصله بین دو چیز این است که چقدر از هم دورند.
فاصله زمین و ماه 384،400 کیلومتر است.

escape
To escape is to run away from something bad.
-►The butterfly could not escape from the cage.

فرار، در رفتن
در رفتن به معنی فرار از چیز بد است.
پروانه نتوانست از قفس فرار کند.

face
If you face a problem, you deal with it.
-►My sister and I have to find a better way to face our differences.

صورت، مواجه شدن
اگر با مشکلی مواجهید، با آن سر و کار دارید.
خواهرم و من باید یک راه بهتری برای مواجه شدن با مشکلمان بیابیم.

follow
To follow means to go behind someone and go where they go.
-►The little boy followed his mother home.

دنبال کردن
دنبال کردن یعنی رفتن پشت سر کسی و رفتن به جایی که میرود.
پسر کوچک، دنبال مادرش تا خانه بود.

fright
Fright is the feeling of being scared.
-►She was filled with fright.

وحشت و هراس
وحشت احساس ترسیدن است.
او پر از وحشت شده بود.

4000 essential english words

ghost
A ghost is the spirit of a dead person.
-►Many people are afraid of ghosts.

شبح
شبح، روح فردی مرده است.
بسیاری از مردم از اشباح می ترسند.

individual
An individual is one person.
-►Only one individual could win the bicycle race.

شخص، فرد
به معنای یک فرد است.
فقط یک نفر می تواند پیروز مسابقه دوچرخه سواری شود.

pet
A pet is an animal that lives with people.
-►Out of all my pets, the dog is my favorite.

حیوان خانگی
حیوانی که با انسانها زندگی می کند.
بین حیوانات خانگی من، سگ(حیوان) مورد علاقه من است.

reach
To reach means to arrive at a place.
-►I was happy to finally reach my destination.

رسیدن
reach به معنی رسیدن به جایی است.
خوشحالم که بالاخره به مقصدم رسیدم.


return
To return is to go back to a place.
-►I was happy to return home to my mom after school.

برگشت
به معنی برگشت به جایی است.
خوشحال بودم که پس از مدسه به خانه پیش مادرم برگشتم.

survive
To survive is to stay alive.
-►My dog survived her fall into the water.

زنده ماندن، نجات یافتن
نجات یافتن به معنی زنده ماندن است.
سگم از افتادن او در آب جان سالم به در برد.

upset
To be upset is to be unhappy about something.
-►She was upset because she broke her toy.

ناراحت
ناراحت بودن یعنی از چیزی ناراضی بودن.
از اینکه اسباب بازیش شکسته، او ناراحت است.

voice
A voice is the sound a person makes when they talk or sing.
-►He used a microphone, so everyone could hear his voice.

صدا
صدایی است که انسان وقتی حرف یا آواز می‌خواند.
او از میکروفون استفاده کرد تا همه بتوانند صدایش را بشنوند.

weather
The weather is the condition of the air: hot, rainy, windy, etc.
-►The weather can be sunny, rainy, or cold.

آب و هوا، هواشناسی
هواشناسی وضعیت آب هواست. گرم، بارانی، طوفانی و غیره.
هوا می تواند آفتابی، بارانی یا سرد باشد.

Wise
To be wise is to use experience and intelligence to make good choices.
-►Many people believe that owls are very wise animals.

عاقل، دانا

عاقل بودن یعنی استفاده از تجربه و هوش درست انتخاب کردن است.
بسیاری معتقدند که جغدها حیوانات خیلی دانایی هستند.

اکنون به سوالات مربوط به این Unit پاسخ دهید و سپس پاسخ های تان را با پاسخ نامه انتهای مطلب، مقایسه کنید.

4000 essential english words
4000 essential english words
4000 essential english words
4000 essential english words


نمایش دیدگاه ها (0 دیدگاه)

دیدگاه خود را ثبت کنید:

انتخاب تصویر ویرایش حذف
توجه! حداکثر حجم مجاز برای تصویر 500 کیلوبایت می باشد.