خوش آموز درخت تو گر بار دانش بگیرد، به زیر آوری چرخ نیلوفری را


book 4000 essential english words 1 - Unit 1 - Word List

book 4000 essential english words 1 - Unit 1 - Word List
در بخش نخست از Unit اول، لیست لغات و واژگان که شامل 20 لغت است را مشاهده می کنید. همانطور که مشاهده می کنید، برای هر لغت یک جمله و مثال انگلیسی هم قید شده است تا معنی واژه به طور صحیح درک شود. نکته دیگر تصاویر کنار هر لغت است که در متوجه شدن بهتر لغت به ما کمک خواهد کرد. در این مطلب، تمامی این لغات و جملات همراه با ترجمه در اختیار شما قرار خواهد گرفت.

نرم افزار سامانه مودیان راهکار




book 4000 essential english words 1 - Unit 1 - Word List

afraid
When someone is afraid, they feel fear.
-» The woman was afraid of what she saw

ترسیدن
وقتی کسی بترسد. آنها احساس ترس می کنند
زن از چیزی که دیده بود می‌ترسید.


agree
To agree is to say “yes” or to think the same way.
-►A: The food is very good in that restaurant. B: I agree with you.

موافقت کردن
موافقت کردن به این معنی است که بله بگویید و یا به همان روش فکر کنید.
A: غذا در آن رستوران بسیار خوب است. B: من با شما موافقم.


angry
When someone is angry, they may want to speak loudly or fight.
-►She didn’t do her homework, so her father is angry.

عصبانی، خشمگین
وقتیکه شخصی عصبانی است، ممکن است بخواهد با صدای بلند صحبت یا دعوا کند.
او(مونث)تکالیفش(تکالیف مدرسه) را انجام نداد از این رو پدرش عصبانی است.


arrive
To arrive is to get to or reach some place.
-►The bus always arrives at the corner of my street at 4:00

رسیدن
رسیدن جایی یا محلی است.
اتوبوس همیشه ساعت 4 به نبش خیابان من می رسد.



attack
To attack is to try to fight or to hurt.
-► The man with the sword attacked the other man first.

حمله، تاخت و تاز
تلاش برای جنگیدن یا صدمه وارد کردن است.
آن مرد با شمشیر اول(ابتدا، نخست) به مرد دیگر حمله کرد.


bottom
The bottom is the lowest part.
-► The bottom of my shoe has a hole in it.

پایین، ته
bottom به معنی پایین تر قسمت یا بخش می باشد.
ته کفشم سوراخ شده یا سوراخ دارد.


clever
When someone is clever, they can solve a hard puzzle or problem.
-►The clever boy thought of a good idea.

باهوش
وقتی کسی باهوش باشد می تواند پازل سخت یا مشکل را حل کند.
پسر باهوش به یک ایده خوب فکر کرد.



Cruel
When someone is cruel, they do bad things to hurt others.
-► The cruel man yelled at his sister.

ظالم و ستمگر
وقتی کسی ظالم است، اعمال بدی انجام می دهد تا سایرین را اذیت و آزار کند.
مرد ظالم سر خواهرش بلند فریاد زد.


finally
If something happens finally, it happens after a longtime or at the end.
-► He finally crossed the finish line after five hours of running.

سرانجام سرانجام
اگر چیزی در نهایت یا سرانجام اتفاق بیفتد، سرانجام یا در پایان رخ می دهد
او(مذکر) در نهایت پس از 5 ساعت دیدوم خط پایان را رد کرد.


hide
To hide is to try not to let others see you.
-►The other children will hide while you count to 100.

پنهان کردن، مخفی شدن
مخفی شدن یعنی نگذارید که دیگران شما را ببینند.
سایر بچه ها قایم می شوند وقتی شما تا 100 بشمارید(قایم موشک بازی).

book 4000 essential english words 1 - Unit 1 - Word List

hunt
To hunt is to look for or search for an animal to kill.
-►Long ago, people hunted with bows and arrows.

شکار کردن
hunt به معنی جستجوی یک حیوان برای کشتن آن است.
در گذشته دور(خیلی وقت پیش) مردم با تیر و کمان شکار می کردند.


lot
A lot means a large number or amount of people, animals, things, etc.
-►There are a lot of apples in the basket

زیاد، بسیار
بسیار به معنی تعداد زیادی از مردم، حیوانات و چیزها و غیره.. است.
تعداد زیادی سیب در این سبد وجود دارد.


middle
The middle of something is the center or halfway point.
-► The Canadian flag has a maple leaf in the middle of it.

مرکز
مرکز چیزی، وسط یا نیمه راه است.
پرچم کانادا یک برگ افرا در وسط دارد.

moment
A moment is a second or a very short time.
-► I was only a few moments late for the meeting.

لحظه
یک ثانیه یا یک زمان بسیار کوتاه است.
برای جلسه فقط لحظاتی تاخیر داشتم


pleased
When someone is pleased, they are happy.
-►She was pleased with the phone call she received.

خوشحال
کسی که راضی است، خوشحال است.
او از تماس تلفنی که داشت، خوشحال است.



promise
To promise is to say you will do something for sure.
-►He promised to return my key by tomorrow.

قول
قول دادن چیزی است که شما شما بگویید کاری را حتما انجام خواهید داد.
اول قول داده که کلید من را تا فردا پس دهد.


reply
To reply is to give an answer or say back to someone.
-►She asked him what time his meeting was. He replied, “at three.”

جواب دادن
به شخصی پاسخ دهید یا بگویید.
او از وی پرسید که جلسه اش ساعت چند بود. او پاسخ داد ساعت 3


safe
When a person is safe, they are not in danger.
-►Put on your seat belt in the car to be safe.

امن
وقتی کسی در امنیت است، در خطر نیست.
کمربندی ایمنی را در خودرو خود ببندید تا ایمن باشید.


trick
A trick is something you do to fool another person.
-►His card trick really surprised us.

ترفند
ترفند کاری است که شما برای فریب فرد دیگری انجام می دهید.
فن کارت بازی او واقعا ما رو سورپرایز کرد


well
You use well to say that something was done in a good way.
-►The couple can dance quite well.

خوب
شما از well یا خوب استفاده می کنید که بگویید کاری به درستی انجام شده است.
این زوج می توانند خیلی خوب برقصند.


نمایش دیدگاه ها (1 دیدگاه)

دیدگاه خود را ثبت کنید:

انتخاب تصویر ویرایش حذف
توجه! حداکثر حجم مجاز برای تصویر 500 کیلوبایت می باشد.