نویسنده : نویسندگان آزاد

associate
To associate means to connect something with a person or thing.
-►Most people associate birthday parties with having fun.

مرتبط کردن
مرتبط کردن یعنی اربتاط دادن چیزی با کسی چیزی است.
بیشتر مردم مهمانی های تولد را با تفریح همراه می کنند.

environment
The environment is the place where people work or live.
-►Keeping our environment clean is important to our health.

محیط
محیط جاییست که مردم در آنجا کار یا زندگی می کنند.
پاکیزه نگه داشتن محیط مان برای سلامتی مان مهم است.

factory
A factory is a building where things are made or put together.
-►We have only one factory in our town.

کارخانه
کارخانه مکانیست که در آن چیزها ساخته یا مونتاژ می شوند.
ما فقط یک کارخانه در شهر داریم.

feature
A feature is an important part of something.
-►The cell phone has many features.

ویژگی
ویژگی بخشی مهم از چیزی است.
تلفن همراه ویژگی های زیادی دارد.

instance
An instance is an example of something.
-►I have never experienced an instance of hate. Have you?

نمونه
نمونه مثالی از چیزیست.
من هیچوقت از تنفر تجربه ای نکرده ام. شما چی؟

involve
To involve means to be actively taking part in something.
-►The whole family was involved in playing the game.

شرکت کردن، درگیر شدن
شرکت کردن یعنی مشارکت فعال در چیزیست.
تمام اعضای خانواده در بازی شرکت داشتند.

medicine
Medicine is something you take to feel better or treat an illness.
-►The doctor gave me medicine for my cold.

دارو
دارو چیزیست که شما برای بهبودی یا معالجه بیماری استفاده می کنید.
دکتر به من داروی سرماخوردگی داد.

mix
A mix is different things put together.
-►The green mix we made in science class spilled onto the table.

میکس، قاطی
میکس یعنی گذاشتن چیزهای مختلف با هم است.
ترکیب سبزی که در کلاس علوم ساختیم روی میز ریخت.

organize
To organize is to plan or get ready for an event.
-►Make a list to help you organize the things you need.

سازماندهی
سازماندهی، برنامه‌ریزی و یا آمادگی برای یک اتفاق است.
لیستی تهیه کنید تا به شما در سازماندهی وسایلی که نیاز دارید، کمک کند.

period
A period is an amount of time when something happens.
-►In one period in Europe, there were many knights.

دوره
دوره میزان زمانی که چیزی رخ می دهد.
در دوره ای در اروپا شوالیه های زیادی وجود داشت.

populate
If people populate an area, they live there.
-►Billions of people populate the Earth.

مسکون کردن
اگر مردم در یک منطقه سکنی گزیدند، آن‌ها در آنجا زندگی می‌کنند.
میلیاردها نفر در زمین زندگی می‌کنند.

produce
To produce something is to make or grow it.
-►This tree produces apples every year.

محصول، تولید کردن
تولید چیزی یعنی ساختن یا رشدش است.
این درخت هر سال سیب می دهد.

range
A range is a number or a set of similar things.
-►I saw a range of cars to choose from.

محدوده
دامنه(محدوده)، یک عدد یا مجموعه‌ای از چیزهای مشابه است.
من طیف وسیعی از ماشین‌ها را برای انتخاب دیدم.

recognize
To recognize something is to know it because you have seen it before.
-►I recognized an old friend from many years ago.

شناختن، تشخیص دادن
شناختن چیزی یعنی دانستنش، چرا که قبلا آن را دیده اید.
سال‌ها پیش یک دوست قدیمی را شناختم.

regular
If something is regular, it happens often and in equal amounts of time.
-►Our regular lunch time is around noon.

منظم، عادی
اگر چیزی منظم باشد، اغلب در زمان یکسان رخ می دهد.
زمان عادی ناهار ما حدود ظهر است.

sign
A sign is a notice giving information, directions, a warning, etc.
-►The sign indicated that today would be a bad day.

نشانه، علامت
علامت، اعلانی است اطلاعات، مسیرها، هشدار و غیره.. را می دهد.
علائم نشان می داد که امروز روز بدی خواهد بود.

tip
A tip is a pointed end of something.
-►The tip of his pen was very sharp.

نوک
نوک اشاره به قسمت انتهایی چیزی است.
نوک مدادش خیلی تیز بود.

tradition
A tradition is something people have been doing for a long time.
-►Marriage is a tradition all over the world.

سنت
سنت(رسم) چیزی است که مردم مدت طویلی در حال انجامش هستند.
ازدواج در تمام دنیا یک رسم است.

trash
Trash is waste material or unwanted or worthless things.
-►Please take out the trash; it smells bad.

آشغال
آشغال مواد ضایعاتی یا چیزهای ناخواسته یا بی ارزش است.
لطفا آشغال را بیرون ببر. بوی بدی می دهد.

wide
If something is wide, it is large from side to side.
-►The door was as wide as my arms.

عریض
اگر چیزی عریض است از پهنا بزرگ است.
در به پهنای دستهام بود.