خوش آموز درخت تو گر بار دانش بگیرد، به زیر آوری چرخ نیلوفری را


book 4000 essential english words 1 - Unit 13 - Story & reading comprehension

book 4000 essential english words 1 - Unit 13 - Story & reading comprehension
در این درس به ترجمه داستان Unit 13 خواهیم پرداخت و پس از آن باید به سئوالات درک مطلب این داستان پاسخ دهید و در آخر جواب های خود را با پاسخنامه مقایسه کنید.

نرم افزار سامانه مودیان راهکار




4000 essential english words

The Farmer and the Cats

کشاورز و گربه ها

Arthur was a responsible farmer, and Maria was a nice lady. But they were poor.

آرتور کشاورزی مسئولیت پذیر و ماریان زنی خوب بود ولی آنها فقیر بودند.

They owed the town lord money for their land. One summer, their farm burned.

آنها به حاکم شهر پول زمینشان را بدهکار بودند. در یم تابستان مزرعه شان آتش گرفت.

One structure caught fire, and most of the animals ran away. Only the cats stayed.

ساختمانی آتش گرفت و بیشتر حیوانات فرار کردند. فقط گربه ها ماندند

So Arthur and Maria had to bring in their crops without an animal’s help.
On a fall day, the lord demanded his money. Arthur asked if the lord could wait until he brought in his crops.

بنابراین ارتور و ماریا مجبور بودند محصولات خود را بدون کمک یک حیوان پرورش دهند. یک روز پاییزی، حاکم پولش را خواست. آرتور از وی خواست که در صورت امکان تا برداشت محصول صبر کند.

The lord was angry. He raised his hands high and yelled, “Pay me by the end of the week. If you don’t, I will increase the money you have to pay. I might put you in a jail cell.”

لرد عصبانی شد و دستانش را بلند کرد و بلند فریاد کشید: تا آخر هفته پولم را بده و اگر ندهی پولی که باید بهدی را افزایش می دهم و ممکن است زندانیت کنم.

So Arthur and Maria worked until there was blood on their hands. They finished four lines of corn and went to bed.

از این رو آرتور و ماریا کار کردند تا جایی خون از دستانشان بیرون زد. آنها 4 خط ذرت را تمام کردند و به رختخواب رفتند.

But the next morning, eight lines were finished! “Maria, didn’t we stop in this spot here?” Arthur asked.

ولی صبح روز بعد، آرتور پرسید: 8 خط تمام شد! ماریا ما در این نقطه متوقف نشدیم؟

“Yes, that is correct. And the tools were in a different position, too,” Maria said. They were surprised and happy. That day, they worked hard and finished five lines.

ماریا گفت: آره، درسته. همچنین ابزارها در وضعیت دیگری بودند.آنها متعجب و خوشحال شدند. آن روز آنها سخت کار کردند و پنج خط تمام کردند.

But in the morning, ten lines were done! Each day they did a lot of work. Each night, someone else did an equal amount of work. In a week, the whole field was finished. “Tomorrow I will sell the crops and pay the lord,” Arthur said. But that morning, the crops were gone. A bag was in the middle of the field. It contained money.

ولی صبح 10 خط تمام شد! آنها هر روز زیاد کار می کردند.(و) هر شب فرد دیگری به اندازه آنها کار می کرد. ظرف یک هفته، کل زمین تمام شد. آرتور گفت:فردا من محصولات را می فروشم و به حاکم می پردازم. اما آن روز صبح ، محصولات از بین رفته بودند. کیسه ای وسط مزرعه، حاوی پول بود.

“Maria, let’s see who has helped us work.” Through a hole in the wall, they saw a funny sight. The cats were dancing in the field and eating corn! Now Arthur knew what had happened. The cats had worked at night! After that, Arthur was very nice to his cats and fed them lots of corn.

ماریا چه کسی به ما در کار کمک کرده است. از سوراخ دیوار، منظره خنده داری را دیدند. گربه ها در مزرعه می رقصیدند و ذرت می خوردند! حالا آرتور می دانست چه اتفاقی رخ داده است. گربه ها شب ها کار می کردند.پس از آن ، آرتور با گربه های خود بسیار خوب بود و مقدار زیادی ذرت به آنها غذا داد.

4000 essential english words
4000 essential english words

نمایش دیدگاه ها (0 دیدگاه)

دیدگاه خود را ثبت کنید:

انتخاب تصویر ویرایش حذف
توجه! حداکثر حجم مجاز برای تصویر 500 کیلوبایت می باشد.