خوش آموز درخت تو گر بار دانش بگیرد، به زیر آوری چرخ نیلوفری را


book 4000 essential english words 1 - Unit 19 - Word List & Exercise

book 4000 essential english words 1 - Unit 19 - Word List & Exercise
در این مطلب، ترجمه لغات Unit 19 را خواهید دید و پس از مشاهده لغات، به سراغ سوالات تمرینی این Unit رفته و بدان ها پاسخ دهید و در آخر جوابهای خودتان را با پاسخ نامه انتهای مطلب مقایسه کنید.

نرم افزار سامانه مودیان راهکار




4000 essential english words

alive
If someone or something is alive, they are not dead.
-►My grandparents are still alive even though they are over 90.

زنده
اگر کسی یا چیزی زنده است، نمرده است.
پدربزرگ و مادربزرگم گرچه بیش از 90 سال سن دارند ولی هنوز زنده اند.

bone
A bone is a hard part of the body.
-►I brought home a nice bone for my dog.

استخوان
استخوان بخش سختی از بدن است.
من به خانه استخوانی خوب برای سگم آوردم.


bother
To bother is to make the effort to do something.
-►No one bothered to wash the dishes today.

زحمت دادن
زحمت کشیدن یعنی تلاش برای انجام کاری است.
امروز هیچ‌کس به خود زحمت شستن ظرف‌ها را نداد.

captain
A captain is the person who leads a ship or airplane.
-►The captain sailed his ship to Australia.

ناخدا، خلبان، کاپیتان
کاپیتان کسی است که کشتی یا هواپیما را هدایت می کند.
کاپیتان با کشتی اش به استرالیا رفت.

conclusion
The conclusion of something is the final part of it.
-►At the conclusion of the race, the spectators cheered for the winner.

نتیجه گیری، پایان
پایان چیزی، در قسمت آخر آن است.
در پایان رقابت، تماشاگران برنده را تشویق کردند.

doubt
Doubt is a feeling of not being sure.
-►I have doubt that the story is true.

شک و تردید
شک احساس مطمئن نبودن است.
من شک دارم که داستان واقعی باشد.

explore
To explore is to look for new places.
-►He wants to explore the world and see new things.

کاوش، اکتشاف
کاوش، جستجوی جاهای جدید است.
او قصد دارد جهان را سیر کند و چیزهای جدید ببیند.

foreign
If something is foreign, it is from a different country.
-►Mexican food is a popular foreign food.

خارجی
اگر چیزی خارجی است، از یک کشور دیگر است.
غذای مکزیکی یک غذای محبوب خارجی است.

glad
If you are glad, you are happy.
-►I am glad you came to my party.

خوشحال، خوش وقت
اگر خوش وقتید، خوشحال هستید.
خوشحالم که به مهمانی ام آمدید.

however
However means despite or not being influenced by something.
-►She is a great cook. However, she never had professional lessons.

گرچه، هر چند
یعنی با این وجود یا تحت‌ تاثیر چیزی قرار نگرفته.
او آشپزی عالیست، گرچه هیچوقت دروس حرفه ای نداشته است.

4000 essential english words

injustice
Injustice is a lack of fairness or justice.
-►Putting an innocent person in jail is an act of injustice.

بی عدالتی
بی عدالتی، بی انصافی یا نبود عدالت است.
زندانی کردن فردی بیگناه عملی ناعادلانه است.

international
If something is international, it involves more than one country.
-►The United Nations is a powerful international organization

بین المللی
اگر چیزی بین المللی است، شامل بیش از یک کشور است.
سازمان ملل یک سازمان بین المللی پر قدرت است.

lawyer
A lawyer works with the law and represents people in court.
-►The lawyer left the courthouse after the judge made her decision.

وکیل
وکیل با قانون سر و کار دارد و در دادگاه نماینده مردم است.
پس از تصمیم قاضی، وکیل داداگاه را ترک کرد.

mention
To mention something is to talk about it.
-►The doctors mentioned the problems that the patient was having.

اشاره کردن، ذکر کردن
ذکر کردن چیزی حرف زدن در موردش است.
پزکان مشکلاتی که بیمار داشت را ذکر کردند.

policy
A policy is a rule.
-►He told us that his policy was to put customers first.

سیاست
سیاست یک قانون است.
او به ما گفت سیاستش اولویت قرار دادن مشتری هاست.

social
If something is social, it is about many people in a community.
-►People should come together and fix the world’s social problems.

اجتماعی
اگر چیزی اجتماعی است به بسیاری از افراد جامعه مربوط است.
مردم باید دور هم جمع شوند و مشکلات اجتماعی جهان را برطرف کنند.

speech
A speech is something said to a group of people.
-►She gave a speech to the class.

گفتار، سخنرانی
سخنرانی چیزی است که به گروهی از افراد گفته می شود.
او در کلاس سخنرانی کرد.

Staff
A staff is a group of people working together in a company.
-►My dad has a staff of four people to help him at the office.

کارمندان
کارمندان گروهی از افراد هستند که در یک شرکت با هم کار می کنند.
پدرم گروهی چهار نفره از کارمندان را دارد تا در آفیس به او کمک کنند.

toward
If you go toward something, you go closer to it.
-►Santa walked toward my house with a special tree

به سوی
اگر به سوی چیزی می روید بدان نزدیکتر می شوید.
بابا نوئل با درخت خاص به سوی خانه من آمد.

wood
Wood is the thing that trees are made of.
-►I put the pieces of wood in a pile.

چوب
چوب چیزی است که درختان از آن ساخته شده اند.
تکه های چوب را روی هم چیدم.

4000 essential english words
4000 essential english words
book 4000 essential english words 1 - Unit 19 - Word List & Exercise
book 4000 essential english words 1 - Unit 19 - Word List & Exercise

نمایش دیدگاه ها (0 دیدگاه)

دیدگاه خود را ثبت کنید:

انتخاب تصویر ویرایش حذف
توجه! حداکثر حجم مجاز برای تصویر 500 کیلوبایت می باشد.