این مساله احتمالاً برای شما هم پیش آمده باشد، شاید همین الان هم در اشکال مختلفش، دارد برایتان پیش می آید.





برای من چندین بار اتفاق افتاد. آیا تا بحال سریال تلویزیونی کارآگاه کلمبو (detective Columbo) را تماشا کرده اید؟ موضوع کلی هر داستان تقریباً مشابه است. مرد خائن و شرور، معمولاً یک تاجر ثروتمند و مورد احترام است، او متقاعد شده است که بهترین قاتل است، و اطمینان پیدا کرده است که جرایمش برای همیشه مخفی باقی می مانند و کشف نمی شوند، تا اینکه متوجه می شود کارآگاه کلمبو با آن ظاهر غیر قابل تحسین و ژنده پوشش مسئولیت پرونده را عهده دار می شود.

کارآگاه کلمبو معمولاً کار خسته کننده همیشگی را انجام می دهد و درب اتاق را بعد از بازجویی می بندد، او معمولاً مطمئن است که مظنون بی گناه است، و قبل از اینکه نگاه رضایت بخشش از صورت قاتل برداشته شود، کلمبو دوباره ظاهر می شود و می گوید: "فقط یک نکته دیگر مانده است قربان، که مطمئن هستم می توانید توضیح بدهید ...". اینجاست که متهم لکنت زبان پیدا می کند، و کلمبو به تدریج راز را آشکار می سازد.

مهم این نیست که جنایت چقدر فجیع باشد، از این نقطه نظر ما با آن قاتل همدرد هستیم. همیشه اینطور به نظر می رسید که من مجرم هستم، و آن سیگارهایی که مخفیانه می کشیدم دقیقاً همین احساس را برای من بوجود می آوردند. ساعتهایی که اجازه نداشتم سیگار بکشم، دزدکی وارد گاراژ می شدم تا با حیله گری پفی به آن سیگار بزنم، سپس حدود 10 دقیقه در همانجا از سرما می لرزیدم، و با خودم فکر می کردم لذتش کجاست. از اینکه گیر بیفتم می ترسیدم. آیا او می توانست محل مخفی کردن سیگارها و فندک را پیدا کند. بعد از سیگار کشیدن نگرانی دیگر من این بود که چطور به خانه باز گردم، چطور بوی نیکوتین را از لباس و نفسم از بین ببرم. همچنان که تعداد این ریسک ها را بالاتر می بردم و فاصله بین ریسکها کاهش می یافت، می دانستم که دیر یا زود راز من بر ملا خواهد شد. در آخر هم این حس تحقیر شدن که دوباره به جمع سیگاری های زنجیره ای باز گشتم مرا آزار می داد.

اوه ببخشید، لذت دوباره یک سیگاری بودن!

پایان فصل 26

---

قبلی : ترجمۀ کتاب روش ساده ترک سیگار نوشتۀ آلن کار : فصل 26 . سیگاری مخفی (1)

---

بعدی : ترجمۀ کتاب روش ساده ترک سیگار نوشتۀ آلن کار : فصل 27 . یک عادت اجتماعی؟