خوش آموز درخت تو گر بار دانش بگیرد، به زیر آوری چرخ نیلوفری را


هیچ قربانی کردنی در کار نیست

هیچ قربانی کردنی در کار نیست
نویسنده : امیر انصاری
در حالیکه توانایی زنده مانده با غذاهای درجه دوم برای بقای بشر در مواقع قحطی حیاتی است، با این حال تفکر دائمی به غذاهای ناسالم این گونه را تهدید می کند. من از شما نمی خواهم که به من اعتماد کنید یا اینکه ایمان بیاورید، من همه چیز را برای شما توضیح خواهم داد. من از شما می خواهم که ذهنی باز داشته باشید و از شعورتان استفاده کنید.

نرم افزار سامانه مودیان راهکار



اگر پیش فرض شما این باشد که مشکل وزن شما به خاطر بیش از حد خوردن غذاهای محبوبتان می باشد، احتمالاً این پیش فرض را نیز دارید که با درخواست تغییر عادات غذایی تان، از شما می خواهم که غذاهای محبوبتان را ترک کنید.

پیشتر در این کتاب از شما خواستم که هر تصورات قبلی که در مورد وزن ایده آلتان را دارید فراموش کنید. اکنون از شما می خواهم که آنچه را که به عنوان غذاهای محبوبتان در نظر می گیرید، دوباره مورد ارزیابی قرار دهید. برای اینکه شستشوی مغزی را پاک کنیم، از شما می خواهم که ذهنتان را باز نگه دارید. ما نیاز داریم که تدریجاً این اطلاعات غلط را دور کنیم و به حقایق بازگشت کنیم. هنگامی که، مانند من، حقیقت را کشف کردید، درک خواهید کرد که خوردن می تواند همیشه یک لذت باشد، و هرگز دیگر دربارۀ داشتن مشکل اضافه وزن نگران نخواهید بود.

طبیعت برای ما در نظر گرفته است که با خوشمزه کردن برخی غذاها برایمان، ما را به سمت آنها که برای ما بهترند، مجذوب کند. همچنین به ما این توانایی را داده است که برای غذاهای درجه دوم و درجه سوم نیز مزه مطلوبی را بدست آوریم، تا در مواقعی که غذاهای محبوب ما موجود نباشند، از گرسنگی نمیریم. این روزها ما می توانیم به راحتی به فروشگاه ها برویم و به سادگی تمامی غذاهای درجه اولمان را بیابیم.

طبیعت برای ما این را تعیین نکرده است که وقتیکه غذاهای درجه اولمان فراهم باشند به سراغ غذاهای درجه دوم برویم. با این حال، این دقیقاً کاری است که ما می کنیم، و ما غذاهایی را که برای ما بد هستند به عنوان غذاهای محبوبمان در نظر می گیریم، این روش نتیجۀ انتخاب آزادانۀ ما یا مزۀ بهتر آن غذاها نیست، بلکه نتیجۀ شستشوی مغزی شدید و بسیار تاثیر گذار است.

ما این موضوع را که مزه ها از شخصی به شخص دیگر متفاوتند، به راحتی می پذیریم. با این حال تمایل داریم که به غذاها به عنوان خوشمزه و بدمزه فکر کنیم، حتی با وجود اینکه شخص بعدی ممکن است کاملاً متفاوت با ما فکر کند.

غذاهایی که در خانه می خوریم، پرزهای چشایی ما را تحت تاثیر قرار می دهند. چرا ایتالیایی ها عاشق پاستا هستند، در حالیکه انگلیسی ها عاشق سیب زمینی و هندی ها عاشق برنج هستند؟

اگر باورتان اینست که تمایز غذاها به لحاظ خوشمزه و بدمزه بودنشان به خاطر برخی کیفیات ذاتی آن غذاها می باشند، چرا مزه ها از شخصی به شخص دیگر متفاوتند و چرا سلیقۀ مزه ای خود ما در طول زندگی مان تغییر می کند؟ در طول دوران کودکی ام هرگز پنیر آبی (blue cheese) را لمس نکردم، اما در بزرگسالی مزه ای برای آن بدست آوردم. ما همچنین می توانیم مزه ها را از دست بدهیم.

یک مزۀ از دست رفته

هنگامی که کودک بودم، بیشترین لذت هر جشن تولدی که می گرفتند، برای من در ژله بود. ما هرگز با ژله کار را آغاز نمی کردیم، اول باید ساندویچ هایمان را می خوردیم و بنابراین ژله چیز خاص و لذت بخش ماجرا می شد. ما توسط پدر و مادرهایمان شستشوی مغزی شده بودیم که باور کنیم آن شگفت انگیزترین چیزی بود که می توانیم بخوریم.

هیجان من برای ژله در حد بی نهایتش بود تا اینکه در آینده ناپدید شد. الان مزۀ واقعی ژله به خاطرم نمی آید اما می توانم رنگ های درخشان آن - سبز، زرد، نارنجی، یا قرمز شفاف و واضح -، سطح برجسته و براق آن، و روشی که در بشقاب می لرزید، را به خاطر بیاورم.

من تصمیم گرفته بودم وقتی که بزرگ شدم، مقدار خیلی زیادی از ژله را همیشه همراه داشته باشم. با این حال چه شد؟ زمانی که می توانستم این آرزوی کودکی ام را به واقعیت تبدیل کنم، دیگر هیچ میلی به خوردن ژله نداشتم. آن اشتها از بین رفته بود. چرا؟ زیرا دیگر آن شستشوی مغزی را نداشتم که فکر می کردم ژله یک چیز خیلی خاص است. اکنون می توانستم آن را همانگونه که واقعاً هست ببینم.

وقتیکه شروع به بررسی عمیق اصول بدست آوردن مزه ها کردم، سومین تکۀ مهم از پازل مشکل پرخوری را کشف کردم. همانطور که می توانیم برای برخی غذاها مزه هایی را کسب کنیم، می توانیم این مزه ها را از دست نیز بدهیم. در واقع هر دوی آن یک فرآیند مشابه هستند. به عنوان مثال چای را در نظر بگیرید. خیلی از افراد در ابتدا چای را با شکر می خورند. سپس یک روز تصمیم می گیرند که آن را قطع کنند. بعد از اینکه مزاجشان را تغییر دادند یکی از همان فنجان چای های معمول قبلی را که دو قاشق پر شکر داخلش هم زده اید بدستشان بدهید و برخوردشان را بعد از اولین قلپی که از چای خوردند بررسی کنید، برخوردشان طوری خواهد بود که گویی سم به آنها داده باشید. شما می توانید بگویید که آنها مزۀ شکر در چای را از دست داده اند، همچنین می توانید بگویید که آنها مزۀ چای بدون شکر را بدست آورده اند. نکتۀ مهم اینست که طعم محبوبشان تغییر کرده است.

به یک بچه تکه ای از پنیر آبی (نوعی پنیر کپکی) بدهید و آن را با تنفر تُف خواهد کرد. آنها در حال توجه به چراغ هشدار دهنده هستند. با این حال بعدها در طول زندگی شان، ممکن است دوباره پنیر آبی به آنها پیشنهاد شود و این بار، علیرغم چراغ هشدار دهنده، استقامت به خرج می دهند. آنها به خوردن این محصول لبنی نیمه فاسد ادامه می دهند تا مزه ای برای آن بدست آورند. آن بخش های آبی این پنیر به سادگی تمام کپک می باشد. در حالت معمول ما هر چیز کپک زدۀ دیگر را مستقیم به درون سطل زباله می اندازیم. اما خوردن پنیر کپکی های برندهای "استیلتون"، "دُلکلاته"، "گورگونزولا"، یا "دانیش بلو" مانند چیزهایی است که افراد بالغ، به عنوان یک آئین گذار، باید انجام دهند.

شرکت های بزرگ تولید کننده غذاهای ناسالم و سوپرمارکت ها به طور مداوم در تلاشند تا با معرفی محصولات جدید شما را بفریبند، اما آنها در واقع همان آشغال های قدیمی را با بسته بندی های جدیدتر و با تبلیغات تازه تر ارائه می دهند. این شستشوی مغزی توسط صنایع بزرگ است که باعث می شود ما مزه ای را برای چیزهایی که اساساً برای ما بد هستند کسب کنیم و چراغ های هشدار درونیمان را نیز نادیده بگیریم. هشتمین دستورالعمل من اینست: خودتان را از بردگی پرزهای چشایی فعلی تان آزاد کنید.

نمایش دیدگاه ها (1 دیدگاه)

دیدگاه خود را ثبت کنید:

انتخاب تصویر ویرایش حذف
توجه! حداکثر حجم مجاز برای تصویر 500 کیلوبایت می باشد.