خوش آموز درخت تو گر بار دانش بگیرد، به زیر آوری چرخ نیلوفری را
همسر شما شریک زندگی شماست نه تمام شما !
سرنوشت سازترین و مهمترین انتخاب یک شخص در زندگی انتخاب همسر مناسب است، چون تمام جنبه های زندگی فرد تحت تأثیر قرار می گیرد. ازدواج یک قرارداد است، یک قرارداد حقوقی که تنها راه خوشبختی هم نیست؛ بلکه یکی از راه های رسیدن به سعادت و خوشبختی است . لطفاً گول رمان ها را نخورید .
هنگامی که شما ازدواج کنید و شریک زندگی پیدا می کنید ، چه می کنید؟ خودتان ، وجودتان ، اهدافتان و تمام زندگیتان را دو دستی تقدیم همسر می کنید ، در آن زمان همسر شما دیگر شریک زندگی شما نیست صاحب تمام زندگی و احساسات شماست و اینجاست که با یک اشتباه همسر مثل خیانت ؛ بسیاری از زنان نابود می شوند و یا خودکشی می کنند و یا خطای همسر را نادیده گرفته و می بخشند و اینکار خود را عشق و بخشش می دانند! در صورتی که گاهی چاره ای جز بخشش نداشته چون در زندگی خود شریک زندگی نداشتند رئیس زندگی داشتند و خود شریک هیچ چیزی نبوده و تنها راه بقا ، سازش با فرمانده و رئیس زندگیشان می باشد. یادتان باشد در زندگی معنای عشق از همه چیز گذشتن نیست، همه چیز را جدا اما در کنار هم قرار دهید. زمانی که زندگی شما دچار بحران شد شما توانایی سرپایی و جبران و راه حلی برای زندگی داشته باشید و آسیب جدی به شما وارد نشود .
اگر شما بتوانید خوددار و مستقل در زندگی مشترک باشید، همسر شما متوجه می شود که شریک شماست نه صاحب شما و حق انجام هر رفتاری را ندارد. شما باید به جایگاهی برسید که با تمام عشق و محبتی که به همسر دارید، حدودش را گوشزد کنید تا اگر روزی همسر شما خطایی کرد بتوانید راحت کنارش بگذارید مثل کندن یک برگ از دفتر زندگی، نه اینکه تمام دفتر را به آتش بکشید. این بی وفایی و دوست نداشتن نیست این معنی واقعی عشق است.
اگر واقعا میخواهید پیوند زناشوییتان را محکم کنید، باید حدی از استقلال فردی را برای یکدیگر قائل شوید. اگر شما و همسرتان تمام امور را با هم انجام دهید، هیچوقت هیچ فرصتی برای ارتقای شخصیت و تواناییهای فردی خود پیدا نخواهید کرد. اگر مدام به هم بچسبید، وابستهتر میشوید و هویت فردی خود را از دست میدهید. اگرشما برای دنبالکردن سرگرمیها و علائقتان زمان صرف کنید می توانید رشد کنید و به جایگاهی که می خواهید برسید. گاهی شما و همسرتان باید زمانی را صرف کارهای شخصی و جداگانهتان کنید، آنگاه زمانهای با هم بودنتان را بهتر درک میکنید و قدر زندگی مشترکتان را میدانید. در ضمن خیلی راحتتر به هم کمک میکنید و با هم کنار میآیید.
هنگامی که شما ازدواج کنید و شریک زندگی پیدا می کنید ، چه می کنید؟ خودتان ، وجودتان ، اهدافتان و تمام زندگیتان را دو دستی تقدیم همسر می کنید ، در آن زمان همسر شما دیگر شریک زندگی شما نیست صاحب تمام زندگی و احساسات شماست و اینجاست که با یک اشتباه همسر مثل خیانت ؛ بسیاری از زنان نابود می شوند و یا خودکشی می کنند و یا خطای همسر را نادیده گرفته و می بخشند و اینکار خود را عشق و بخشش می دانند! در صورتی که گاهی چاره ای جز بخشش نداشته چون در زندگی خود شریک زندگی نداشتند رئیس زندگی داشتند و خود شریک هیچ چیزی نبوده و تنها راه بقا ، سازش با فرمانده و رئیس زندگیشان می باشد. یادتان باشد در زندگی معنای عشق از همه چیز گذشتن نیست، همه چیز را جدا اما در کنار هم قرار دهید. زمانی که زندگی شما دچار بحران شد شما توانایی سرپایی و جبران و راه حلی برای زندگی داشته باشید و آسیب جدی به شما وارد نشود .
اگر شما بتوانید خوددار و مستقل در زندگی مشترک باشید، همسر شما متوجه می شود که شریک شماست نه صاحب شما و حق انجام هر رفتاری را ندارد. شما باید به جایگاهی برسید که با تمام عشق و محبتی که به همسر دارید، حدودش را گوشزد کنید تا اگر روزی همسر شما خطایی کرد بتوانید راحت کنارش بگذارید مثل کندن یک برگ از دفتر زندگی، نه اینکه تمام دفتر را به آتش بکشید. این بی وفایی و دوست نداشتن نیست این معنی واقعی عشق است.
اگر واقعا میخواهید پیوند زناشوییتان را محکم کنید، باید حدی از استقلال فردی را برای یکدیگر قائل شوید. اگر شما و همسرتان تمام امور را با هم انجام دهید، هیچوقت هیچ فرصتی برای ارتقای شخصیت و تواناییهای فردی خود پیدا نخواهید کرد. اگر مدام به هم بچسبید، وابستهتر میشوید و هویت فردی خود را از دست میدهید. اگرشما برای دنبالکردن سرگرمیها و علائقتان زمان صرف کنید می توانید رشد کنید و به جایگاهی که می خواهید برسید. گاهی شما و همسرتان باید زمانی را صرف کارهای شخصی و جداگانهتان کنید، آنگاه زمانهای با هم بودنتان را بهتر درک میکنید و قدر زندگی مشترکتان را میدانید. در ضمن خیلی راحتتر به هم کمک میکنید و با هم کنار میآیید.
نمایش دیدگاه ها (0 دیدگاه)
دیدگاه خود را ثبت کنید: